دکتر پروانه صفایی مقدم
رابطه زن و شوهر یکباره فرو نمیریزد، بلکه وقتی چوبخط اختلافات آنها پرشود، آستانهی تحریکپذیری زن ومرد بالا میرود و تحملشان روزبهروز بالا میرود و تحملشان روزبهروز کمتر میشود. تمبرهای قهوهای در واقع همان گلایهها، رنجشها، دلخوریهای ریزریز، و سوءتفاهماتی هستند که کمکم به تمبرهای قرمز تبدیل میشوند. هر درگیری میتواند یک تمبر قهوهای یا گاهی یک تمبر سیاه در صندوقچه زن و یا مرد باشد. اما باید بهخاطر داشت تراکم این تمبرها، بنیان عشق را به ورطهی سقوط و نابودی میکشاند و سرانجام زن و شوهر بهجایی میرسند که یکی از طرفین یا هر دو، احساس میکنند که باید از هم جدا شوند.
در مقابل تمبرهای قهوهای، تمبرهای طلایی وجود دارد، تمبرهای طلایی همان نوازشهای احساسی و عاطفی هستند که زن و مرد نسبت به هم روا میدارند. از این پس به همه زوجها کمک میکنیم، تمبرهای قهوهای رابطهی خود را بشناسند و تمبرهای طلایی را جایگزین آن کنند. همسرم واسهی همه باباست، واسه من و بچههاش، زنبابا
تحلیل کوتاه
لایه اجتماعی رفتار احمد این است که فردی فداکار، ناجی و اساساً اجتماعی است و مردم قدر او را میدانند. اما لایه روانشناختی رفتار او این است که در بیرون از منزل نقش ناجی و والد حمایتگر را بازی میکند و از طرف مردم تقویت میشود، اما در منزل، نقش والد آزارگر را بازی میکند تا بتواند بدینوسیله افراد متزلل را کنترل کند. البته باید دید رفتار همسر وی، از چه موضعی است، والد غرولند کن یا کودک سربهراه، این دو حالت در بروز و ظهور رفتارهای والدانهی احمد بسیار موثر و قابل تامل است، شاید لحن همسر احمد، او را به سمت گارد دفاع از خود میکشاند.
تمبرقهوهای
همه از همسرم، احمد، توی محل کارش تعریف میکنند، میگن احمدآقا فوقالعادس، خوش برخورده، دستودلبازه و مردمداره، اما توی خونه، همش غرولند میکنه و به من و بچهها گیر میده و همین اخلاقش باعث شده که دعواهامون باهم زیاد بشه، نمیدونم بیرون چه خاصیتی داره که احمد خوشبرخورده، ولی توی خونه، بداخلاقه، من موندم حیرون، پیش یه مشاور رفتیم به من گفت: «تو داخل منزل مردِتو تایید نمیکنی. مرد به تایید نیاز داره، اطرافیان بیرون تاییدش میکنند.
اینکه بیرون،کودک شادش رو نشون میده، ولی توخونه که میآد، میشه یه والد اخموی سرزنشگر و ایرادگیر تا بتونه جلوی شما خودنمایی کنه» به حرفاش که فکرکردم دیدم، راست میگه: زمانیکه من و بچههام به اون تایید میدیم و نوازشش میکنیم، خوشاخلاق میشه، اما واقعاً علت چیه؟ چی بیرون هست که توی خونه نیست؟ البته شاید لحن من هم ایراد داشته باشه، چون همیشه با لحن بدی با شوهرم حرف میزنم، اونم بهم میگه: «تو با این لحنت، جایی برای محبت کردن باقی نمیزاری» شاید این لحن من، اونو بداخلاق کرده، اما نه، این همه مسئله نیست او قبل از این هم این نقشها رو به صورت کمرنگ بازی میکرد.
چند پرسش از شما
1- آیا شما از این بازی در برخورد با مردم و خانوادهی خود بهره میبرید؟ چند درصد؟
2- انگیزه شما از اجرای ناخودآگاه این بازی چیست؟ آن راتحلیل کنید
تمبر طلایی
یک همسر باید بتواند، حالت تعادل عاطفی در بیرون و درون منزل را به اجرا درآورده و بهتر است، حالت نمایش خود را تحت کنترل داشته باشد. مرد باید سعی کند بابرخوردهای احساسی خود، به همسرش انگیزه تایید دادن بدهد. این که یک مرد همواره بین نقشهای والد آزارگر و والد ناجی و حمایتگر رفتوآمد کند، به ضرر خانواده است و نشانه غیرمنطقی بودن اوست. در واقع این فرد مفهوم معنوی خانواده را درک نکرده است. یک فرد بالغ میتواند ابتدا کارت اعتباری معنوی خانواده خود را شارژ کند و بعد به طرف دوستان حرکت نماید. البته همسر هم، بایستی مراقب میزان توجه، تایید و همچنین غرولندهای خود باشد.
هرخانواده متشکل از دو نفر یا بیشتر، دارای ارزش و احترام است و مرد خانه باید در حوزه روابط زناشویی، ازسطوح مختلف رفتاري برخوردار باشد.
چند راهکار ساده
1- مرد خانه باید به کمک یک روانشناس، تغییر روانشناختنی خود از والد حمایتگر و بالغ بیرون به والد آزارگر درون خانواده را بررسی کند و بشناسد.
2- همسر خانواده باید در حالات ظاهری، صدا و لحن صحبت کردن خود در ارتباط با شوهرش تجدیدنظر کند تا بدین ترتیب، زمینه آرامش او را فراهم سازد.
3- راههای کنترل کردن خشم و خشونت مرد در منزل و تقویت حسن برخورد او نیز میبايد در دستور کار همسرش قرار بگیرد.