مشاور خانواده پاسخ به پرسشهاي شما ...
دختری 24 ساله هستم كه لیسانس زبان انگلیسی دارم. حدود سه ماه است با خانوادهای آشنا شدهایم و پسر آنها که حدوداً 30 ساله است و لیسانس حقوق، به بنده پیشنهاد ازدواج داده و من هم قبول كردهام. ضمن اینكه خانوادههایمان هم راضی به این وصلت هستند. منتها خانواده من اصرار دارند كه هم حق طلاق را بگیرم و هم سه دانگ آپارتمان این جوان، به عنوان مهریه به نام من شود. از آنجا كه هنوز این آقا و خانواده ایشان را كامل نمیشناسم، خودم هم با این دو شرط موافقم، اما خانواده این جوان ناراحت شده و میگویند ما برای آنها كیسه دوختهایم. لطفاً مرا راهنمایی كنید.
راستش شما اطلاعات كافی ارائه نكردهاید تا معلوم شود میزان شناخت شما از این جوان و خانواده ایشان در چه حدی است و تا چه اندازه با همدیگر هماهنگی دارید چون اگر درك متقابل و تفاهم و هماهنگی در ازدواج وجود نداشته باشد، گذاشتن شرطهای سنگین یا گرفتن حق طلاق، اگر چه فرایند طلاق را تسهیل میكند، اما هرگز ضامن موفقیت در ازدواج نیست. پس لازم است قبل از هر چیز با معاشرتهای هدفدار و زیر نظر خانوادهها و با تحقیق و هوشیاری، این آقا را (خصوصاً رفتارها، اهداف، تمایلات، خانواده و روحیه او را) بیشتر بشناسید و با ضریب اطمینان بالاتری وارد زندگی مشترك شوید. و اما درباره حق طلاق و مهریه باید بگویم به نظر میرسد حتی برای ضمانتی كه شما به دنبالش هستید، یكی از دو شرط مورد نظر والدینتان كافی باشد. گرفتن حق طلاق، به عنوان یك حق انسانی، در صورت رضایت و توافق طرفین، كار مجاز و حتی پسندیدهای است. اما همراه با گرفتن این حق، تعیین یك مهریه سنگین میتواند شبهه برانگیز باشد و از این نظر، خصوصاً اگر خانواده و خود این آقا هم شما را به اندازه كافی نشناسند، حق دارند مضطرب و حتی كمی محتاط شوند. بنابراین شما میتوانید حق طلاق را بگیرید و به عنوان مهریه، هدیه كوچكتری مطابق عرف و شأن خانواده، برای خود تعیین نمایید تا هر دو خانواده راضی باشند. توجه داشته باشید ازدواج معامله نیست، اما برخی خواستههای طرفین، به هر حال باید در نظر گرفته و اجرا شوند. معیارهای اصلی ازدواج نیز، همانطور كه بارها تكرار كردهایم همان سنخیت و هماهنگی طرفین است.
دختری 4 ساله دارم كه تقریباً از صبح كه بیدار میشود تا شب كه میخواهد بخوابد یكسره در حال نق زدن است. به طوری كه نه فقط من و همسرم، بلكه اطرافیان هم از دستش خسته شدهایم. آیا راهی هست كه از نق زدن او جلوگیری شود؟
معمولاً نق زدن در سه و نیم سالگی كودك به اوج خود میرسد و اگر راه حل فوری برای آن پیدا نكنید تا سنین دبستانی ادامه خواهد یافت و علت آن گاهی لوس شدن یا احساس ناامنی و گاهی نیز اضطراب است. به همین دلیل در صورت ادامه یافتن، بد نیست كودكتان را به یك روانشناس كودك ببرید. اما برای رفع این مشكل میتوانید این راهها را در نظر داشته باشید. نق زدن دخترتان ممكن است برای جلب توجه شما باشد، پس هر روز مدت معینی از شبانهروز را صرف توجه كامل به او كنید و در این مدت هیچ كار دیگری انجام ندهید، بلكه فقط با كودكتان باشید و تمام توجه خود را به او معطوف كنید. گاهی نق زدن كودكان به خاطر كسل شدن است، چون كودك در این سن نمیتواند برای زمان فراغت خود برنامهای داشته باشد، پس او را مشغول كنید. چند كار سبك در خانه برای او در نظر بگیرید و به او یاد دهید چگونه با وسایل و اشیاء جدید یا با اسباب بازیهایش بازی كند. سعی كنید وقتی دخترتان به گونهای مناسب، میكوشد تا با شما سخن بگوید، سریع به او توجه كنید. صبر نكنید تا ناچار شود برای آنكه سؤال یا درخواستش را پاسخ دهید، نق بزند. وقتی نمیتوانید بلافاصله به او پاسخ دهید بگویید میشنوم چه میگویی، چند ثانیه دیگر جوابت را میدهم. یا این كه در چشمهایش نگاه كنید و به او بگویید: یك دقیقه صبر كن، ولی مدت صبر كردن را برای او طولانی نكنید. به او تفاوت درخواست صحیح و نقزدن را یاد بدهید، با نقش بازی كردن به او نشان دهید كه راه صحیح درخواست، چگونه است. با تحسین، رفتارش را تقویت كنید، رفتار درست را به او یاد دهید و سپس هنگامی كه به آن شكل رفتار كرد او را تحسین كنید. دقت كنید كه نقزدن كودكتان، او را به نتیجه نرساند وگرنه از این راه برای سلطه بر شما استفاده خواهد كرد.
23 سال سن دارم و دانشجوی رشته حسابداریام. به تازگی خواستگاری دارم كه از نظر وضعیت مالی و اقتصادی از خانواده من پایینتر است و اطرافیانم میگویند مناسب من نیست. از طرفی او و خانوادهاش خیلی به دلم نشستهاند. لطفا راهنماییام كنید، چون نمیدانم بالاخره میتواند همسر مناسبی برای من باشد یا خیر؟
راستش نه وضعیت مالی و اقتصادی پایینتر دلیل رد كردن خواستگار است و نه به دل نشستن ظاهری میتواند علت قبول او باشد. آنچه مهم است همخوانی و هماهنگی درونی شما و خواستگارتان است. این كه علایق و عقایدتان شبیه به هم باشد، اهداف مشتركی داشته باشید، همدیگر را درك كنید و بتوانید به راحتی خود را به جای یكدیگر بگذارید و افكار و احساسات، بیزاریها و تمایلات همدیگر را بفهمید و دوست داشته باشید. هر چیزی كه بتواند این هماهنگی و همخوانی را بیشتر كند در انتخاب شما نقش موثر دارد. مثلا گاهی ممكن است تفاوتهای فاحش اقتصادی طرفین مانع درك طرفین از نیازها، عادات و رفتارهای یكدیگر شود كه در این صورت این تفاوت مسئلهساز خواهند شد اما گاهی هم تاثیر مستقیم و جدی، بر همخوانی و هماهنگی طرفین نمیگذارد كه در این صورت، این تفاوت، فرعی و كماهمیت است. به دل نشستن هم شرط لازم برای انتخاب همسر هست اما شرط كافی نیست، چون گاهی مولفههای ظاهری و شرطی شدگیهای خود ما باعث میشوند كسی به دلمان بنشیند در حالیكه بعدا كه بیشتر یكدیگر را شناختیم متوجه عدم تجانس و ناهماهنگیمان میشویم، در ضمن عكس این نیز صادق است یعنی گاهی در نظر اول از كسی چندان خوشمان نمیآید ولی به مرور متوجه میشویم كه همخوانی نسبتا زیادی با او داریم و میتوانیم به خوبی یكدیگر را درك كنیم. به همین دلیل در انتخاب همسر باید از مرز ظاهر فراتر رویم و بیشتر بر شناخت خود حقیقی و ویژگیهای درونیتر طرف مقابل متمركز شویم و خصوصا باید حواسمان باشد كه خود را گول نزنیم. گاهی هم تفاوتهای اقتصادی فاحش، علائمی هستند كه نشان از برخی تفاوتهای دیگر نظیر تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی نیز دارند كه در این صورت به این تفاوتها نیز باید توجه شود
پدری 43 سالهام كه سه فرزند دارم. جمعهها كه در منزل هستم وقتی بچهها با هم دعوایشان میشود همسرم آنها را به من ارجاع میدهد تا مشكلشان را حل كنم . همین جمعه فرزند كوچكترم با گریه پیش من آمد و گفت خواهر و برادر بزرگترش مداد رنگیهای او را برداشته و نوك آنها را شكستهاند. وقتی از دختر و پسر بزرگترم سوال كردم هر دو منكر شدند، به نظر شما چگونه میتوانم بفهمم كار كدامیك بوده است؟ و سپس باید چكار كنم ؟
واقعیت این است كه وقتی در چنین مواقعی از فرزندانمان میپرسیم كدامتان مداد رنگی خواهر كوچكتان را شكستهاید؟ آنها را با دو حالت ناراحت كننده و نامطلوب مواجه میكنیم. اگر دروغ بگویند تا خود را خلاص كنند، در كوتاه مدت از تنبیه ما خلاص میشوند اما عذاب وجدان میگیرند و اگر حقیقت را بگویند باید در انتظار تنبیه و توبیخ باشند تازه، اعتراف آنها احتمالا این پرسش را هم به دنبال خواهد داشت كه چرا این كار را كردهاند؟ پرسشی كه آنها در دل خود آنرا اینطور پاسخ میدهند، حتما من بدجنس، بیادب و بی فكر هستم!!
حتی اگر فرزندان بزرگترتان بالاخره عمل خود را به نحوی توجیه كنند، اما این احساس بد در آنها باقی میماند كه گناه یا جرمی مرتكب شدهاند. بنابراین به جای اینكه از كودكان خود بپرسید چه كسی این كار را كرد و چرا؟ مشكل را مشخص و توصیف كنید: خواهرتان خیلی ناراحت است، مداد رنگیهایش شكسته و نمیتواند نقاشی كند. اگر یكی از شما نیاز به مداد رنگی دارید بهتر است به من بگویید تا برایتان مداد رنگی بخرم. بدین ترتیب بدون ایجاد احساس گناه و مجرم بودن، به آنها كمك كردهاید. دختر كوچكتان را بهتر درك كنند، جرات ابراز نظر یا اعتراف به كار خود را پیدا كنند و عمل خود را از دریچه چشم دیگران ببینند و ضمنا متوجه شوند كه نیاز آنها هم در نظر گرفته شده است.
21 سال دارم و به تازگی دوره سربازی را تمام كرده و در تولیدی لباس عمویم مشغول كار شدهام اما حوصله ندارم صبح زود از خواب بلند شوم و هر روز همان كار تكراری را در تولیدی انجام دهم. حق اعتراض هم ندارم چون بلافاصله پدر و مادرم میگویند تو پشتكار نداری و تنبلی میكنی. لطفاً مرا راهنمای كنید.
به نظرم بهتر است علاقه خود را به این شغل مورد بررسی قرار دهید، گاهی بیعلاقگی ما به كارمان باعث میشود پشتِ كار را نگیریم و انگیزه كافی برای انجام آن را نداشته باشیم. اگر بیحوصلگی شما نیز ناشی از بیعلاقگی به این شغل باشد نباید اسماش را تنبلی بگذاریم، بلكه بهتر است شما، خود، و علائق و تمایلات شغلی خود را مجددا بازنگری كنید. پیدا كردن شغل موردنظر و ایدهال، خودش مانند كشف است.كشف بزرگی كه به زندگیمان هدف میدهد و طی كردن راه رسیدن به این هدف برایمان لذتبخش و ارضاء كننده است.
اگر به این كشف نائل آمدید در واقع پیروزی بزرگی نصیبتان شده است. ممكن است كار جدید نیاز به مهارت و تجاربی داشته باشد. شما میتوانید برای جلب اعتماد والدین، این مهارت و تجربه را هم بهطور موازی در كنار كار تولیدی كسب كنید و سپس به تغییر نهایی حرفه خود اقدام نمایید.
ضمنا همانطور كه به مراجع اول هم توصیه كردم، چنانچه این بیحوصلگی، با اختلال در خواب یا خوراك شما همراه شده، بهتر است به یك مشاوره یا روانشناس نیز مراجعه داشته باشید.