ركسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره
آیا تا به حال عاشق شدهاید؟! تعجب نكنید، میدانم در نظر خیلی از افراد این سوال، سوال عجیبی است. از آن سوالهایی كه خیلی از افراد از جواب دادن به آن طفره میروند. شاید خجالت میكشند، شاید هم احساس طوفانی و گذرایی كه لحظهای آنها را به اوج برده و لحظهای دیگر ضربان قلبشان را چند برابر كرده، هنوز برایشان كنگ است و گامی برای آن نگذاشتهاند.
اما به هر حال اكثر افراد پنهانی هم كه شده معتقدند نوعی از عشق را تجربه كردهاند كه شایعترین آن، عشق به جنس مخالف، عشق به فرزند، عشق به دوست و دوستی و نیز عشق برادری یا انسانی است. حالا یك سوال دیگر را میخواهم مطرح كنم و آن این كه چرا بیشتر روابطی كه در نظر ما عاشقانهاند، خیلی زود رنگ و بوی خود را از دست میدهند و به پایان میرسند؟
نه تنها هیجانشان فروكش میكند بلكه اصلشان هم دگرگون میشود. مثلا بیشتر عشقهایی كه دو جنس مخالف به هم دارند، خصوصا اگر به قول قدیمیها به وصال منجر شود، به زودی رنگ میبازد یا حتی گاهی رنگ نفرت به خود میگیرد. حتی وقتی فرزندان بزرگتر میشوند عشق برخی از والدین به آنها تبدیل به نوعی بیتفاوتی یا گله و شكایت میشود.
شكایت از این كه فرزندشان كه عمری را به پای او ریختهاند خانه را ترك كرده، به آنها سر نمیزند، یا خواستهها و توقعاتشان را برآورده نمیسازد. در دوستی و روابط خواهر و برادرانه هم بسیاری از موارد شاهدیم كه حتی صمیمیترین آنها، وقتی تغییری در زندگیشان رخ میدهد مثلا ازدواج میكنند، بچهدار میشوند، وارد دانشگاه شده یا دوستان جدید پیدا میكنند، احساس نیازشان به رابطه محبتآمیز قبلی تغییر كرده و كاملا محدود میشود.
گفتم «احساس نیاز» و گمان میكنم پاسخ به این سوالها همگی به نوعی ریشه در همین احساس نیاز دارند. یعنی به نظر میرسد تعداد نسبتا زیادی از روابطی كه با شعار و ادعای عشق و محبت شروع شده و ادامه مییابند بیشتر مبتنی بر نیاز و وابستگی و پر كردن خلاءها و كمبودها هستند.
هر چند كه بیشتر اوقات خود این خلاءها و كمبودها را هم نمیشناسیم یا درك روشنی از آنها نداریم، یعنی به آن درجه از خودشناسی نرسیدهایم كه دقیقا نقاط ضعف یا نقص و كمبود خود را ببینیم و البته طرف مقابل نیز با شناخت ضعیف و ناقص از خودش وارد این ارتباط میشود و رابطه شكل میگیرد و تنها بعد از گذشت مدت زمان معینی، طرفین متوجه میشوند رابطه برقرار شده، رابطهای حقیقی، یعنی مبتنی بر هم خوانیها و هماهنگیهای حقیقی دوطرف نبوده و صرفا براساس پاسخگویی به نیازهای گذرا شكل گرفته است.
البته این را هم بگویم كه حتی شعار و ادعای عشق و محبت هم چیز بدی نیست و به نظر من بهتر است نیت انسان در برقراری روابط، محبت و عشق ورزیدن باشد، ولی در اینجا این تفكیك را انجام میدهیم تا به ما كمك كند كمی بیشتر خودمان را بشناسیم، روابطمان را بررسی كنیم و به تدریج ریشهها و پایههای آن را مستحكم نماییم.
اغلب روابطی كه براساس نیاز و احتیاج شكل میگیرند، شبیه نوعی داد و ستد عاطفیاند. هر كس برای طرف مقابل كاری انجام میدهد و نیازی را مرتفع میكند و در عوض اطرافیان هم، خلاءها و كمبودهای او را پوشش میدهند. به قول یكی از دوستان این رابطه، در بهترین حالت تبدیل میشود به یك زندگی مسالمتآمیز.
بسیاری از روابط فامیلی، دوستانه و حتی خانوادگی ما (نه همه آنها)، بر این اساس شكل گرفته و ادامه مییابند؛ من این را زمانی فهمیدم كه با خانوادههای بسیار پرمشكل روبرو شدم و دیدم حتی وقتی امكان تغییر شرایط برای آنها وجود دارد، باز هم افراد خانواده، خود را به تجاهل میزنند تا به همان وضع ادامه دهند.
وقتی در احوال چنین افرادی بیشتر دقت كردم متوجه شدم كه در همان سیستم معیوب و پرمشكل هم، افراد برای نیازهای بیمارگونه خود، پاسخ دریافت میكنند و به همین دلیل در آن وضعیت باقی میمانند و به رغم همه آسیبها، تغییری در شرایط ایجاد نمیكنند. مطمئنا در چنین سیستمهایی، عشق و محبت حتی به مفهوم سطح پایینتر آن، یا وجود ندارد یا كمرنگ است و آنچه افراد را نگه میدارد نوعی احساس نیاز است كه برای پر كردن آن حاضر به تن دادن به خیلی چیزها میشوند.
در نمونههای با مشكلات كمتر اگرچه عشق و محبت پررنگتری نسبت به نمونه قبلی وجود دارد، اما متاسفانه چنانچه رفع نیازها با محرومیت جدی مواجه شوند، باز هم روابط دچار اختلال میشوند. برای نمونه اگر مادری كه فرزندش با وجود محبتهایی كه قبلا از او دریافت كرده، ناگهان دچار احساس تردید شده و گمان میكند مادر به اندازه كافی او را دوست ندارد یا مثلا اگر فرزندان پدری كه در بستر بیماری است به او سر نزنند و از او مراقبت نكنند، به رغم همه رسیدگیهای قبلی، ممكن است پدر گمان كند كه فرزندانش نسبت به او محبت و علاقهای ندارند.
البته در این جا در پی این نیستم كه وظایف افراد را در هنگام بروز مشكل برای اطرافیان یادآوری كنم یا زیرسوال ببرم، بلكه قصد دارم توجه را به این جلب نمایم كه بسیاری از روابط ما، حتی اگر ندانیم، براساس نیاز و توقع شكل میگیرند و پایدار میمانند و این اگرچه در نوع خود مسالمتآمیز و حتی رضایتبخش است، اما عشق نیست...
برای خواندن بخش دوم -معجزهای به نام عشق- اینجا کلیک کنید.