تحريريه خدمات شهری
خواه به گاه شكلگیری باغشاه، این مجموعه خود منظومهای موجود بوده و یا اینكه فرمان شاهعباس در فین همچون بدیل خود كه در اصفهان سر منشاء طرحهای شهرسازانه شد در منطقه فین نیز دستمایهای برای شكلگیری منظومه باغهای فین گردیده باشد.
هرچه هست بس بهراه نخواهد بود كه در نظر آوریم باغشاه بر بستری از باغهای قدیمیتر ساخته شده تا هم در بهترین نقطه مجموعه گفته شده قرار گیرد و هم توانسته باشد درختانی از باغهای كهنتر را تا سر برافراشتن سروهایش به عاریت گیرد. با وجود قریب وسیع باغهای پیرامون باغشاه هنوز هم كه از فراز برجهای حدود باغ و یا از بام رفیع كوشك صفوی نظری به پیرامونش بیفكنیم، تك درختهای عظیمالجثه سرو را در اطرافش توانیم یافت كه آثاری بجایمانده از باغهای قدیمی منطقه فیناند.
كه یا در پیرامون باغشاه با طرحی و برنامهای نانوشته شكل گرفتهاند و یا اینكه باغشاه كه شكلگیریش در مكان جدید مرهون فرمانی ملوكانه بوده در میانه این منظومه و مجموعه طرحریزی شده است.
باغشاه فین از تبار باغ قلعههای ایرانی است كه به دلایل خاص خود بدینگونه و در چنین نظمی شكل گرفتهاند اما بدون شك انتخاب این نوع الگوی محصور در پناه دیواری بلند، بیارتباط با استفاده شاهانه از آن نیست، تا هم در پناه برجو باروی بسترش امن و امانی یافت و هم بواسطه حجم و شكل و ارتفاعش كه از درون و برون باغ به رخ كشیدنی است جلال و شكوهی شاهانه را گوشزد كرد.
آنچه از این دوره شكلگیری باغ مقارن با حكومت شاهعباس اول (1039-996 هجری قمری) بجای مانده اتفاقاً اصل و اساس باغ است، چنانكه فضای تحدیدشدهای در میانه برج و باروهای باغ شكل گرفته كه بر اساس ساختار و نظم فضایی باغ ایرانی فضایی هندسی و خالص بدست میدهد و در نقطهای در میانه باغ نیز كوشك یا بنای میانی قرار گرفته است.
ساختار هندسی و شكل فضایی باغ و مقایسه همه اینها با استخوانبندی باغ ایران گوشزد میكند كه كوشك میانی كه شتر گلوی صفوی نیز نامیده میشود، نقطهای با اهمیت است.
در اینجا نیز همچون دیگر باغهای ایرانی، محورها بخشی از ساختار هندسی باغاند كه علاوه بر اینكه در پی طرح و شكل هندسی و گاه بس ساده باغ شكل میگیرند، خود نقاطی را نیز در طرح كلی باغ و تحت ساختار و نظام هندسی آن شكل میبخشد تا بتوانند بر اساس نظام هندسی مذكور بسط فضاها و شكلگیری نظام معماری باغ را پی افكند.
با عطف نظر به آنچه گفته شد پربیراه نخواهد بود اگر در نظر آوریم كه در همان زمان شكلگیری باغ نیز در انتهای محورهای اصلی، فضاهایی مدنظر قرار گرفتند. این فضاها كه با تعریف محورها مكانیابی شده بودند، چنانكه امروز نیز موجودند خود به تعریف دقیقتر محورها كمك میكنند. گزینه دیگری كه در این رابطه میتوان قایل شد این است كه پدیدآورندگان باغ به ترسیم خطوط اصلی بسنده كرده و به شكلگیری آن در طول زمان اعتقاد داشتهاند.
از فضاهایی كه به حتم در دوران صفویه و به گاه سلطنت شاهعباس اول بنا گردیده میتوان از كوشك میانی باغ نام برد كه در امتداد محور اصلی باغ و در مقابل سردخانه كه خود بعدها گسترش یافته قرار گرفته است. محل قرارگیری كوشك مذكور كه در نیمه بالایی باغ واقع گردیده و عدم وجود اطلاعاتی مبنی بر وجود شاهنشین و یا فضایی مشابه آن كه كاركرد بالاخانه آن را داشته باشد، این نكته را به ذهن متبادر میسازد كه كوشك میانی خود كاركرد شاهنشین و بالاخانه باغ را نیز داشته است.
بنای سردر نیز هر چند كه در طول دوران حیات باغ و بخصوص در دوران قاجار و به گاه سلطنت فتحعلیشاه و ناصرالدینشاه تغییراتی را شاهد بوده و توسعه یافته و تكمیل شده اما به زمان شكلگیری اولیه باغشاه در مكان جدید مدنظر قرار گرفته و بنا گردیده است. این نكته را بخصوص با توجه به اهمیت بنای سردر خانه در سازمان فضایی و عملكردی باغهای ایرانی و نیز با عطف نظر به ساختارهای فضایی و محورهای داخلی باغشاه میتوان بخوبی دریافت.
لذا اگر بخواهیم كه شكلی از باغ دوران صفویه را بازسازی نماییم، سردر خانه یا وجود تغییرات زیاد، در آن نمودار خواهد بود. بنای دیگر به حتم بجا مانده از دوران صفویه حمام كوچك باغ است. لذا آنچه شالوده باغ مقارن دوران صفوی است باغی محصور در میان برج و باروها است كه بر مدخلش سردر خانه و در میانهاش كوشك و در جوارهاش حمامی قرار گرفته.
هر چند كه بعد از نظر نخواهد بود اگر تصور كنیم فضاهایی كه كاربردی خدماتی داشتهاند در جایجای جدارههای باغ قرار گرفته بودند، و این البته از ویژگیهای باغ ایرانی است كه در چهارچوب نظامهای خود میتواند فضاهای مورد نیازش را در خود جای دهد...
برای خواندن بخش اول -معرفی و شكلگيری باغ فين كاشان- اینجا کلیک کنید.