محمد رضا دژکام ؛ روان شناس و مشاور خانواده
یکی از مقولههای اساسی در روان شناسی که همواره به آن توجه میشود، فرایندی است تحت عنوان «عشق». عشق از دیدگاه روانشناسی انواع متفاوتی دارد. شاید بتوان این واژهها را در تمامی ابعاد زندگی خویش به نوعی به کار برد. به عنوان نمونه: عشق به خدا، عشق به پدر، عشق به کار، عشق به موسیقی، عشق به فرزند و ...
اما در این میان آنچه بایستی بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد نگرش روان شناسان به این مقوله است:
از دیدگاه آنان عشق به طور کلی 6 نوع گوناگون دارد:
1-عشق به دوستان
2-عشق سرگرم کننده
3-عشق رؤیایی و عاشقانه
4-عشق عملی
5-عشق غیرخودخواهانه
6-عشق مالکانه
قصد نداریم که درباره هر کدام از این موارد با شما عزیزان سخن بگوییم چرا که بررسی هر کدام از این مقولهها، خود نیاز به تأمل و نگرش متفاوت و کارشناسانه دارد.
اما آنچه باید بدان اشاره کنیم اینکه متاسفانه گاهی از واژه عشق تعابیری نامربوط استخراج میگردد!
«عشق» به تنهایی نمیتواند متضمن یک زندگی زناشویی پایدار و موفق باشد!
ولی امروزه شاهد پیدایش فرایندهای ناخوشایندی در روابط زناشویی همسران هستیم که میتوان گفت تقدس واژه عشق را به راحتی زیر سؤال بردهاند. به راستی چرا باید زن و شوهرها، پس از مدتی زندگی مشترک دچار خستگی، عدم تمایل نسبت به یکدیگر و یا در اصطلاح روانشناسی به دلزدگی از یکدیگر دچار شوند؟
اینک میخواهیم درباره این موضوع با شما سخن بگوییم:
تعریف دلزدگی:
از پا افتادگی جسمانی، عاطفی و روانی، ناشی از عدم تناسب مرز بین انتظارات و واقعیات موجود است!
در این تعریف به 3 واژه از پاافتادگی جسمانی، از پاافتادگی عاطفی و از پاافتادگی روانی اشاره شده که لازم است درباره این واژهها نیز تعریفی ارائه کنیم.
از پاافتادگی جسمانی:
از پاافتادگی جسمانی، نوعی فرسودگی جسمانی ناشی از دلزدگی است که بر خلاف خستگی ناشی از ورزش بیش از حد یا دیگر فعالیتهای بدنی به صورت خستگی مزمن ظاهر میشود که حتی خوابیدن نیز باعث رفع آن نمیشود.
افرادی که احساس دلزدگی میکنند، چنین فکر میکنند که از نظر عاطفی از بین رفتهاند و دائم در حال آسیب دیدن میباشند. برای رفع مشکلات خود اقدامی انجام نمیدهند و بر این باورند که دیگر برای آنان رابطه همسرشان معنا و مفهومی ندارد.
از پاافتادگی روانی:
معمولاً این نوع از پاافتادگی به صورت کاهش اعتماد به نفس و منفی بافی نسبت به روابط با همسر به وقوع میپیوندد. شاید این طور باشد که دیگر همسران نسبت به هم عشق و علاقهای ندارند و برای آنان واژهی عشق به نوعی تبدیل به یک رؤیا شده است.
دلزدگی در روابط زناشویی:
دلزدگی در روابط زناشویی گاهی به دلیل مجموعهای از دیدگاههای منفی، انتظارات و توقعات غیر واقع بینانه و مصائب و مشکلات جاری در زندگی زناشویی شکل میگیرد!
شاید به جرأت بتوان اشاره کرد که دلزدگی از عشق و متقابلاً روابط زناشویی، فرایندی است که به صورت سیستماتیک یا تدریجی در زندگی زناشویی به وقوع میپیوندد و به طور ناگهانی عوارض و تبعات خود را بروز میدهد!
حال اینکه در بدترین و وخیمترین حالت دلزدگی در روابط زناشویی، آنچه نباید اتفاق بیافتد، روی میدهد و این چیزی نیست جز فروپاشی و جدایی همسران از یکدیگر! به همین سادگی یک پیوند سبز که با هزاران امید و آرزو شکل گرفته بود، از هم فرو میریزد و رنگ سبز این پیوند، تبدیل به رنگ زرد پاییز میشود که دلسرد کننده، نا امید کننده و همراه با تشویش، نگرانی و اضطراب نسبت به آیندهای نه چندان روشن است! گاهی اوقات وقتی این پدیده در زندگی زناشویی همسران دیده میشود (دلزدگی زناشویی همسران نسبت به یکدیگر) شاهد بروز افکار و شنیدن جملاتی هستیم که تصورش هم شاید برایمان روزی بسیار سخت بوده است. جملاتی از قبیل:
«ما با هم دیگر تفاهم نداریم»، «دیگر نمیخواهم ببینمش»، «اوایل زندگی خیلی دوستش داشتم، اما حالا بود و نبودش، برایم تفاوتی ندارد»، «این رابطه به پایانش رسیده است، دیگر تحمل این زندگی برایم سخت و دشوار است»! آری عزیزان، روزی فوران عشق آنچنان دامنگیر بود که هیچ چیز و هیچ کس نمیتوانست جلودار آن باشد و حالا دو طرف حتی دوست ندارند به یکدیگر نگاه کنند، چه رسد به آنکه با یکدیگر گفتگو کنند و در صدد رفع مشکل خویش برآیند!