پس از هیاهوی چندین ماهه وبلاگهای کشور در مورد تردید در راههای مواجهه با زلزله و آموزش آن، به خصوص به دانش آموزان و بحث روش مثلث حيات، TRIANGULAR LIFE مقاله زیر به مقایسه آن با روش رایج در کشور میپردازد.
روش مثلث حيات را آقای داگلاس کاپ به روشی خاص ارائه كرد كه ادعاي نجات 100 درصد افراد و خسارت 100 درصد کسانی که به روشهای قدیمی عمل كنند، دارد كه همين نكته اولين نقطه ضعف این روش است. از طرفی نزدیک به 12 سال است که روز 8 آذر مانور زلزله در مدارس سراسر کشور برگزار میگردد و یکی از ارگانهای مرتبط با اين مانور، آتش نشانی است که به هنگام وقوع حادثه اولین و همیشگی ترین حضور را دارد. اصول اولیه این مانور عبارت است از معرفی نقاط ایمن هر مکان با تاکید بر ساختمان مدارس. مهمترین این نقاط گوشه دیوارها ، زیر چهارچوب درهاي بدون شيشه و زیر میز بود که به کل در روش مثلث حيات نقاط غیرایمن معرفی میشوند. در روش رایج فرض بر این است که خرابیها به صورت كيكي دیده نمیشود و اهداف اصلی آن اول حفظ حیاتی ترین نقاط بدن يعني سر و مهرههای گردنی است و بعد رعایت اصل تثبیت که مرحلهای از سه مرحله DCH میباشد و در مرحله سوم حفظ آمادگی برای فرار در اولین فرصت پس از فروکش کردن لرزههای اولیه. ولی باید اذعان کرد در ساختمانهایی که آوار سقفی آن به صورت یکپارچه فرو میریزد، روشهای فوق در بسیاری از موارد کارایی ندارد و اينجاست كه مزيت روش آقای کاپ مشخص ميشود؛ يعني جایگیری در فضای كناري اجسام سخت مانند یخچال، کمد، بخاری و دیگر وسایل از این دست كه کاربرد آن در مانوری که چندی پیش در ترکیه با تخریب یک ساختمان بلندمرتبه در معرض دید عموم قرار داده شد. البته در این مانور چیدمان داخل ساختمان و سیستم سازهای آن طبق برنامه آقای کاپ بوده؛ ولی آیا در یک کلاس درس جایی برای این كار وجود دارد و آیا میتوان با معرفی این روش جان دانش آموز را نجات داد و حداقل او را به طور ناخودآگاه به رعایت اصل تثبیت وادار کرد. به نظر نگارنده مهمترین اصل در تبیین اصول آموزشی در مانور زلزله مدارس، اصل تثبیت یا «HOLD ON» میباشد. تثبیت به این تعبیر که از ازدحام در راههای (مبادی) خروج جلوگیری و از تبعات آن که زیر دست و پا ماندن است، ممانعت به عمل آید. از طرفی، تمامی افراد در طبقات زیرین و همسطح زمین قرار ندارند و از آنجا که ضعیفترین المان ساختمانی راه پلههاست که عموما به صورت سازهای جدای از سازه اصلی هر ساختمان ساخته میشود و زلزله ازمیت کاملا ضعف این قسمت را به اثبات رساند، باید جلوی ورود افراد به این قسمت را به هنگام لرزشهای زلزله گرفت.
در پایان به نظر میرسد اتخاذ روشی برگرفته از این دو روش منطقی و ضروری است که ابتدا مستلزم بررسی کامل مدارس و تعیین شیوه تخریب آنها براي بكارگيري یکی از روشهای فوق میباشد و در مرحله بعد آموزش روشهای جدید به مدرسان و مربیان امداد و نجات برای استفاده از این روش تلفیقی در کلیه ساختمانها با هر کاربرد و آموزش آن به استفادهکنندگان از این ساختمانها مطرح ميشود.









