Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
دوشنبه 22 اردیبهشت 1404 - 20:26

8
اردیبهشت
نگذارید تبلیغات شما را جادو کند!

نگذارید تبلیغات شما را جادو کند!

چرا تبلیغات روی برخی از ما، اثر بیشتر و ماندگار‌تری دارد؟ از تبلیغات که بگذریم این سوال پیش می‌آید که چرا اصولا برخی از ما هر چیزی را که مي‌‌شنویم باور مي‌‌کنیم‌؟

دوستی دارم که عادت کرده هر چیزی را که در تبلیغات تلویزیونی عرضه مي‌‌شود بدون توجه به نیاز واقعی خود خریداری و به قول خودش تست کند! ناگفته نماند که درآمد این بنده خدا به زور تا بیستم هر ماه دوام مي‌‌آورد. اما حتی اگر درآمد کافی داشته باشیم آیا باید هر چیزی را که در تبلیغات به ما عرضه مي‌‌شود بخریم؟ آیا باید هر حرفی را بپذیریم و هر دروغی را راست تلقی کنیم؟

اثر جادویی تبلیغات

راستش باید بگویم بیشتر از آن که موضوع مربوط به خود تبلیغات و زرق و برق آن باشد، پذیرفتن  تبلیغ‌ ‌يا هر حرفی که مي‌‌شنویم، به خصوصیتی بر‌مي‌‌گردد که به خود  شنونده‌‌ حرف (یا گیرنده‌‌ تبلیغ)  مربوط مي‌شود. خصوصیتی که باعث مي‌شود افراد در هر سمت و رده‌ای که باشند، بدون تفکر، بدون تأمل کافی و بدون تحلیل و بررسی، حرفی را که مي‌شنوند دربست بپذیرند و باور کنند و حتی آن را به حافظه سپرده و سپس در اولین فرصتی که به دست مي‌آید برای شخص دیگری بازگو نمایند (که در این صورت تبدیل به شایعه ساز هم مي‌‌شوند!) و البته همین ویژگی است که افراد را ساده‌لوح معرفی کرده‌‌ يا قابلیت اعتماد‌پذیری آنها را خصوصاً در سمت و مسئولیت‌هایی که دارند، تحت تأثیر قرار مي‌دهد! به نظر شما این خصوصیت‌‌يا ویژگی چیست و چه نام دارد؟

بعضی‌ها مي‌گویند این ویژگی، همان تلقین‌پذیری است! وقتی سخن از تلقین و تلقین‌پذیری به میان مي‌آید، به‌‌ياد آزمایش‌های قرن 19 مي‌افتیم؛‌‌يعنی زمانی که برای درمان بیماری‌ها از روش تلقین و هیپنوتیزم استفاده مي‌شد. اولین بار در سال 1842، «جیمز برید» از این روش استفاده کرد و متوجه شد که اگر فردی به‌طور مداوم و ثابت به نقطه‌ای نورانی و شفاف خیره شود، به علت تمرکز حواس و خستگی عضوی، پس از مدتی به خواب می‌رود اما بعداً متوجه شد كه اين تصور صحیح نیست و عامل اصلی این خواب، تأثیرات ناشی از تلقین است. ‌‌يعنی ناشی از تکرار‌‌ يک كلمه در حالت هیپنوز. بعدها هم «شارکو»، که هیپنوتیزم را از جنبة مادی و فیزیولوژیکی بررسی کرد، معتقد شد که استعداد تلقین‌پذیری در همه افراد‌‌يکسان نیست و عوامل دیگری‌ مانند خواست فرد، درجه تلقین‌پذیری و... مؤثر هستند

با این توضیحات مي‌توانیم نتیجه بگیریم که تلقین‌پذیری حالتی است که در خواب مصنوعی (در حالت هیپنوتیزم) کاربرد ویژه خود را دارد. در حالی که آنچه مورد نظر ماست در بیداری انجام مي‌شود، نه در خواب! حال این سؤال پیش مي‌آید که آیا تلقین در بیداری هم داریم‌‌يا نه؟ در جواب باید به نوع دیگری از تلقین اشاره کنم که «تلقین به نفس هوشیارانه» نامیده مي‌شود و مبدع آن ، آن را زمانی ابداع کرده که متوجه شده سوژه‌های تلقین، در مقابل تلقینات هیپنوتیزمي‌ مقاومت مي‌کنند و به تدریج به اين نتیجه رسید که «تلقین»‌‌يعنی تحمیل‌‌يک‌ اندیشه به مغز انسان، و این عملاً محقق نمي‌شود مگر در شرایطی که مفهوم تلقین، قبلاً مورد قبول سوژه قرار گرفته باشد، که البته، این هم دیگر تلقین نیست، بلکه «خود تلقینی» است و در این حالت، سوژه‌‌يا آن را قبول مي‌کند و‌‌يا حداقل به آن فکر مي‌کند، پس تلقین در خواب مصنوعی را تبدیل به تلقین در بیداری کرد و اسمش را گذاشت: «تلقین به نفس هوشیارانه». البته با این روش به عنوان‌‌يک روش درمانی، انتقاداتی وارد است که در حوصله بحث ما نیست، منتها متوجه مي‌شویم که حتی در تلقین در بیداری هم، نوعی فکر و بررسی و تأمل وجود دارد و از آن مهم‌تر «تکرار» نقش اساسی در آن ایفا مي‌کند. در حالی که خصوصیت مورد نظر ما، اغلب حتی بدون تکرار هم کار خود را انجام مي‌دهد. بنابراین احتمالاً این خصوصیت ارتباطی به تلقین (اقلاً در شکل مرسوم آن) ندارد و شاید به همین دلیل است که بعضی‌ها به آن مي‌گویند «دهن‌بیني».

دهن بینی

منظور از دهن‌بینی حالتی است که فرد، چشم بسته و بدون تعقل، به دهان طرف مقابل چشم دوخته  و بدون فکر و‌ اندیشه هر چه را مي‌شنود باور مي‌کند و مي‌پذیرد. این دهن‌بینی‌‌يا هر اسم دیگری که بر آن بگذاریم، مختص دسته خاصی از افراد نیست و تقریباً در هر قشر و رده که بگردید، چندتایی از این افراد پیدا مي‌کنید. اینک ببینیم چه کسانی هر چیزی را که مي‌شنوند قبول کرده و مي‌پذیرند؟

طبقه‌بندي افراد از نظر دهن بینی

دسته اول افرادی هستند که «عادت کرده‌اند» هر چه را که بشنوند بپذیرند! در واقع این افراد در طول عمرشان آموزش خاصی در جهت فکر کردن در مورد آنچه که مي‌شنوند دریافت نکرده و تمرینی ندارند. شاید هم هنوز از این ناحیه آسیب نخورده‌‌اند تا حواس‌شان را جمع‌تر كنند! به هر حال این‌ها همیشه همین طور بوده‌اند، الآن هم، همان الگوهای قبلی‌شان را تکرار مي‌کنند اما جای آموزش و ‌‌يادگیری دارند و مي‌توانند با فراگیری روش‌های تجزیه و تحلیل و جایگزین کردن «عادت جدید»، «عادت قبلی» را کنار بگذارند. دسته دوم کسانی هستند که به طور واضحی مي‌دانند نباید هر حرفی را باور کنند، اما نحوه برخورد با موضوعات جدید و تحلیل و بررسی شنیده‌ها را نمي‌دانند. این‌ها نیز نمي‌دانند با آنچه که مي‌شنوند چگونه برخورد کنند، آنها را از چه فیلترهایی بگذرانند، در چه کوره‌هایی قرار دهند ‌‌يا از چه آنزیم‌هایی برای هضم آن استفاده نمایند و متأسفانه تنها وقتی از این ناحیه ضربه خوردند برایشان ‌‌يادآوری مي‌شود که باید زودتر خود را مجهز به سپر بررسی و تحلیل مي‌کردند. خوشبختانه اين دسته هم با آموزش مي‌توانند به سطح قابل قبول و درک و تجزیه و تحلیل برسند. دسته سوم هم کسانی هستند که انگار‌‌يک محفظه تو خالی، بین گوش و مغزشان کار گذاشته شده، به طوری که هیچ‌‌يک از شنیده‌های آنها، این قدرت را ندارد که از آن محفظه خارج شده و به مغزشان برسد، بنابراین بعید است آموزش بتواند تأثیری بر این دسته بگذارد. اما دسته‌های اول و دوم مي‌توانند تحت آموزش‌هایی از راه مقدماتی‌‌يا پیشرفته قرار بگیرند و زودباوری و دهن‌بینی خود را کنار بگذارند.

شش گام برای این که دهن بین نباشیم 

در این جا‌‌يکی از ساده‌ترین روش‌ها، برای تجزیه و تحلیل و بررسی آنچه که مي‌شنویم ارائه مي‌شود، روشی که به سادگی مي‌توان آن را به کار بست و نتایج آن را دید و شش گام دارد:

اول این که آنچه را مي‌شنویم با خود تکرار کرده (یا اگر در تصمیم‌گیری ما اهمیت دارد‌‌يادداشت کرده) و درباره آن فکر کنیم.

گام دوم، در مورد آنچه شنیده‌ایم سؤالاتی مي‌سازیم و با استفاده از منابعی که در دسترس داریم به آنها پاسخ مي‌دهیم.

مرحله سوم، سعی مي‌کنیم معانی مختلف آن را درک و حتی کشف کنیم و با عقل سلیم و منطق مقایسه نماییم.

گام چهارم به گوینده، اهداف و ویژگی‌های او هم توجه کرده و آنها را در نتیجه‌گیری‌مان لحاظ مي‌کنیم. 

مرحله پنجم اگر نیاز باشد پیش نیازهای لازم را برای درک بیشتر، تهیه و مطالعه مي‌کنیم. 

بالاخره در گام ششم اگر قابل باور و درست بود آن را باور کرده و به عنوان‌‌ يک داده اطلاعاتی جدید وارد زندگی خود مي‌کنیم.

مثالي براي گام‌هاي شش گانه

استفاده از این گام‌ها، بسته به اهمیت موضوع مي‌تواند از نظر کمي ‌و کیفی، تغییراتی هم داشته باشد که به تشخیص شنونده اعمال مي‌شوند و مي‌توان مثلاً در گام پنجم، مشاوره با افراد ذی‌صلاح را بدان افزود. براي مثال شايعه‌اي درباره يك  شركت توليدكننده مایع سفیدکننده  توسط يكي از رقباي آن منتشر شد. شايعه‌ اين بود كه به دليل تركيبات نامناسب، شستن لباس با اين مایع باعث پوسيدگي ناگهاني و زودرس لباس خواهد شد. اگر شما خريدار اين مایع سفید کننده  بوديد و مثلاً ‌ده عدد  از آن در انبار منزلتان موجود بود با شنيدن اين شايعه چه مي‌كرديد؟

در گام اول شايعه را با خود تكرار و درباره آن فكر كنيد. بديهي است كه اين شايعه در تصميم شما براي استفاده از مایع  تأثير خواهد داشت، پس نمي‌توانيد بي‌تفاوت از كنار آن عبور كنيد.

در گام دوم سؤالاتي در ارتباط با موضوع بسازيد و از خود بپرسيد: آيا تا كنون استفاده از اين مایع سفیدکننده  باعث پوسيدگي لباس‌هايم شده است؟ اگر خير، آيا ممكن است‌ تركيبات مواد تشكيل‌دهنده آن ناگهان تغيير كرده باشد، به طوري كه باعث پوسيدگي شود؟ آيا تغيير ‌تركيبات روي قوطي‌‌ يا شیشه‌ آن، قيد شده است؟ آيا ممكن است يك تغيير سهوي و اتفاقي در كارخانه روي داده باشد؟ منبع اعلام كننده‌ اين خبر چيست؟ آيا خود كارخانه اين خبر را اعلام كرده يا منبع نامعلوم است؟ آيا ممكن است منبع اعلام‌كننده، غرض خاصي داشته باشد و سؤالاتي از اين قبيل. سعي كنيد براي اين سؤالات پاسخ‌هايي بيابيد.

در مرحله سوم كوشش كنيد اين شايعه را بهتر درك كرده تا با عقل سليم بسنجيد، ‌مثلاً اگر در اين چند وقت كه از مایع سفید کننده استفاده كرده‌ايد مشكلي براي لباس‌ها ايجاد شده، اين شايعه مي‌تواند از نظر منطقي درست باشد و يا عقل سليم حكم مي‌كند اگر تغييري ناخواسته در تركيبات مایع   ايجاد شده باشد، خود كارخانه توليد كننده براي جلوگيري از خراب شدن اعتبار خود اين موضوع را اعلام كرده و يا حتي مایعات سفید کننده‌‌ مشكل‌دار را از مغازه‌ها جمع‌آوري ‌كند و يا حداقل به‌طور رسمي اعلام ‌نمايد كه مایع های  مذكور، براي مصارف خاصي (مثلاً‌ لباس‌هاي روغني) مورد استفاده دارد.

در گام چهارم به گوينده و اهداف او توجه كنيد. اگر گوينده نامعلوم است و اسم و رسم خود را اعلام نكرده، چه بسا غرض داشته و تنها قصدش تخريب شركت رقيب بوده باشد. معمولاً‌ اخبار موثق را مسئولين دولتي امور بهداشتي يا خود كارخانه يا ساير افراد مسئول اعلام عمومي مي‌كنند، نه يك منبع خبري ناشناس و مجهول. در گام پنجم اگر موضوع برايمان خيلي مهم باشد مي‌توانيم با متخصصان و صاحب‌نظران مشورت كرده يا در اين زمينه مطالعه و بررسي و تجربه بيشتري داشته باشيم. مثلاً مي‌‌توان يك قطعه لباس يا پارچه را چند بار پشت سرهم به طور آزمايشي با اين مایع سفید کننده شست و نتيجه را ديد و بالاخره با تمام اين اطلاعات در گام ششم تكليف نهايي را روشن مي‌كنيد كه در اين مثال به دليل عدم اثبات (بعد از تجربه) و ناموثق بودن منابع خبر، بهتر است استفاده از مایع سفید کننده را ادامه دهيد. 
 

برچسب ها: جادوی تبلیغات، دهن بینی، دهن بین نباشیم، تاثیر تبلیغات، اعتماد‌پذیری، تلقین‌پذیری، خود تلقینی تعداد بازديد: 934 تعداد نظرات: 0

ارسال نظر

فیلم روز
تصویر روز