Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
شنبه 1 اردیبهشت 1403 - 09:09

14
فروردین
افسوس‌ های 30 سالگی به بعد (1)

افسوس‌ های 30 سالگی به بعد (1)

رویاها و آرزوهای ما آدم‌ها، استعدادها و علائق‌مان متفاوت است و هر كس در زندگی راهی دارد كه باید هر چه زودتر آن را پیدا كند و در مسیر آن به حركت در آید. برای یك نفر راه درست این است كه دانشمند شود، یك نفر استعداد فوق العاده در نجاری دارد.

ركسانا خوشابی؛ كارشناس ارشد مشاوره

 

برای همه ما پیش آمده كه در یكی از مقاطع زندگی‌‌، افسوس بخوریم كه چرا در دوره‌ای از زندگی‌مان، یا در مقطع پیشین  عمرمان‌‌، كاری را كه باید انجام می‌‌دادیم‌‌، انجام نداده‌ایم یا كاری را كه نباید، انجام داده‌ایم. گاهی این افسوس‌ها در سنین میانسالی بیشتر خود را نشان می‌‌دهند. سنینی كه در آنها به‌طور غریزی انسان گمان می‌‌كند شاید دیگر انرژی یا فرصت كافی برای انجام كارهایی را كه دوست دارد‌‌، نداشته باشد.

به نظر من هم همانطور كه اندیشمندان می‌‌گویند زمان انسان در این دنیا محدود است و اگر كاری را كه به نظر خود ما مهم است انجام ندهیم همیشه احساس پشیمانی خواهیم كرد. همچنین انرژی انسان محدود است و اگر آن را هدر بدهد یا به غلط‌‌، صرف كارهای بیهوده كند‌‌، این انرژی برای انجام امور اصلی‌تر زندگی كفایت نخواهد كرد.

بنابراین شاید به دلیل آگاهی درونی و غریزی از این كمبود‌‌های آتی انرژی است كه افراد در سنینی از عمر خود احساس ناراحتی می‌‌كنند و حسرت می‌‌خورند كه چرا مثلا تحصیل نكردند، شغل خوبی نداشتند، ازدواج نكردند، بچه‌دار نشدند‌‌، برای ادامه تحصیل به خارج از كشور نرفتند، كار خوبی را كه به آنها پیشنهاد شده بود را رد كردند و... .

به همین دلیل من نمی‌خواهم در بحث افسوس‌‌های میانسالی یا سی‌سالگی‌‌، شما را دلداری بدهم و بگویم هیچ اتفاق بدی رخ نداده و نباید به فكر جبران باشید! از طرفی نمی‌خواهم بگویم كه فرصت تمام شده و دیگر هیچ كاری نمی‌توان كرد و تنها باید نشست و غصه خورد یا  لب حسرت گزید. بلكه می‌‌خواهم با كمك همدیگر با واقع بینی بیشتر به موضوع نگاه كنیم و موانع رشد و رضایت خود در زندگی را بشناسیم و از میان برداریم. 

همیشه پلكان پیش ساخته‌‌، بالا برنده نیستند!

منظور من از پلكان پیش ساخته‌‌، راههایی شرطی شده و از روی عادت هستند كه افراد گمان می‌‌كنند همه انسان‌ها ناچارند در زندگی آنها را بپیمایند! این پلكان برخی افراد را به پشت بام زندگی می‌‌رسانند اما برای برخی دیگر كارایی ندارند. چرا كه  بالا رفتن از نردبان زندگی و رشد كردن و شكوفا شدن‌‌، برای همه معنای واحدی ندارد.

رویاها و آرزوهای ما آدم‌ها، استعدادها و علائق‌مان متفاوت است و هر كس در زندگی راهی دارد كه باید هر چه زودتر آن را پیدا كند و در مسیر آن به حركت در آید. برای یك نفر راه درست این است كه دانشمند شود، یك نفر استعداد فوق العاده در نجاری دارد. 

كسی دیگر مربی خوبی است و می‌‌تواند معلم یا استاد دانشگاه شود و برای یك نفر اوج حركت در پرورش كودكان خوب و مادر یا پدر شدن است. متاسفانه بسیاری از ما‌‌، به جای این كه  راه خود، یعنی راه اختصاصی خود را برای پیشرفت پیدا كنیم می‌‌رویم سراغ راههای پیشرفت دیگران و همان نسخه‌‌های شرطی شده و تكراری را انتخاب می‌‌كنیم.

نسخه‌هایی كه شاید هرگز برایمان كارایی نداشته باشند. به همین دلیل نیز‌‌، وقتی به سرازیری‌‌های سنی خود می‌‌رسیم ناراضی یا پشیمان هستیم و می‌‌گوییم‌ای وای چرا كارهایی را كه باید انجام می‌‌دادم‌‌، انجام ندادم؟ 

پیدا كردن راه اصلی در زندگی كار سخت اما بسیار لذت‌بخشی  است. اگر امروز در مسیر آن قرار بگیریم بهتر است تا فردا. اما برای پیدا كردن راه اصلی مان باید بتوانیم سوالات موثری از خود بپرسیم و بدان پاسخ بدهیم و البته شاید ناچار باشیم ماهها و بلكه سالها روی آن كار كنیم‌‌، بدان فكر كنیم و با توكل به پرودگار سرانجام بدان دست یابیم.

استعدادها و علائق من چه هستند؟ در چه زمینه‌‌های استعداد ندارم؟
چه كارهایی را دوست دارم؟ چه كارهایی را اصلا دوست ندارم؟
انجام چه كارهایی برایمان ساده و انرژی بخش‌تر است؟ 
از كودكی به چه نوع كارهایی علاقه نشان می‌‌دادم؟
اگر امكانات نامحدودتری داشتم‌‌، به چه كاری رو می‌‌آوردم؟
در چه كارهایی، خود به خود خلاقیت دارم؟

مطمئن باشید اگر در مسیر كاری كه بدان عشق و علاقه دارید قرار بگیرید‌‌، هرگز مانند اكثر مردم دچار بحران‌‌های حاد میانسالی نخواهید شد. بحران میانسالی یا پیش از آن،  برای كسانی رخ می‌دهد كه محصولات كافی در زندگی نداشته و ندارند.

چه این محصول‌‌، نوشتن یك كتاب، ساختن یك ساختمان شاخص، انجام یك تحقیق علمی موثر، یا انجام یك عمل جراحی موفق یا مثلا  پرورش یك كودك باشد و چه حتی كارهای موثر كوچك‌تر یا حتی بزرگ‌تر. مشكل ما در بحران‌‌های میانسالی نداشتن محصولات شاخص و موثر است كه بتوانیم از تولید و انجام آنها لذت ببریم و به دیگران نیز سود و خیر برسانیم. وقتی چنین محصولاتی وجود ندارد‌‌، طبیعی است كه عمر خود را بر باد رفته بدانیم.

 

 

برای خواندن بخش دوم -افسوس‌ های 30 سالگی به بعد- اینجا کلیک کنید.

 

برچسب ها: روانشناسی، سلامت روان، علل افسوس خوردن، افسوس های میانسالی، سی سالگی، میانسالی، پشیمانی تعداد بازديد: 1325 تعداد نظرات: 1

نظرات

  • ساجد متولیان
    یکشنبه 27 تیر 1395 - 22:34
    سلام.
    اتفاقا برخلاف نظر نویسنده محترم معتقدم لزوما داشتن دستاورد باعث نخواهد شد فرد با بحران میانسالی روبرو نشود.
    بحران میانسالی عمدتا ریشه در زندگی نزیسته افراد و انتخاب مسیرهایی مغایر با تیپ شخصیتی و خویشتن حقیقی افراد دارد که در میانسالی توجه فرد را به مسائلی فراتر از زندگی روزمره جلب میکند
    در نیمه دوم عمر توجه فرد به مسائل وجودی مانند معنای زندگی، تنهایی و مرگ جلب می شود و در صورتی که او پاسخی مناسب برای این چالشهای ذهنی نیافته باشد انبوه دستاوردها نیز نمی تواند از اضطراب او بکاهد.
    همانگونه که بزرگانی چون یونگ و اریکسون معتقد بودند تکلیف...

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز