رکسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره
تاکنون دربارهی ازدواج، معیارهای انتخاب همسر، حل مسائل و مشکلات زناشویی و روابط زن و شوهرها زیاد سخن گفتهایم. متاسفانه فرهنگ برخی از ما در ازدواج و انتخاب همسر، هنوز هم جنبهی بده بستان و معامله دارد. یعنی هنوز هم برخی از دختر و پسرها و حتی بزرگترها به دنبال این هستند که بدانند در ازدواج، چه چیزهایی بدست میآورند و چه چیزهایی از دست میدهند.
نگاه معامله گر در ازدواج همواره مانع از این است که خود فرد، ویژگیهای مثبت یا منفی او، توانمندیهای درونی او، استعدادها، منش و اهداف او در زندگی و در یک کلام خود حقیقی او مورد بررسی قرار گیرد. بلکه آنچه مورد بررسی قرار میگیرد داراییها، خانه، ماشین، پول، تحصیلات، مقام و شغل است. بدیهی است که با چنین نگاهی ازدواج با افراد بیمار، چه بیماری معمولی و چه بیماریهای خاصتر هرگز تایید نمیشود.
برعکس اگر معیارهای ازدواج، کمیدرونیتر باشند و بیشتر بر منش، شعور، شخصیت و ویژگیهای درونیتر طرفین استوار شده باشد، مسائل جسمانی و بیماریهای مختلف، به عنوان معیار ازدواج، اهمیت خود را از دست میدهند.
مخالفت خانوادهها
تقریبا سه چهار سال قبل در یکی از انجمنهای بیماریهای خاص جلسه سخنرانی داشتم. موضوع سخنرانی، دربارهی ازدواج بود.
اما تا میخواستم از معیارهای انتخاب همسر بگویم حاضران، حرفم را قطع میکردند و میگفتند که عمدهی مشکل آنها در ازدواج، مخالفت خانوادههاست. در واقع نظر آنها این بود که حتی اگر خود دختر و پسر موافق ازدواج با یک بیمار خاص باشند خانوادهها مخالفت میکنند و با انواع روشها میخواهند جلوی ازدواج را بگیرند.
آنها میگفتند که خصوصا در کشور ما بیشترین مشکل برای دختری که بیمار است ایجاد میشود و اغلب خانوادهها به پسر خود اجازه نمیدهند که با دختری که دچار بیماری خاص است، ازدواج کند.
اما سوال اینجاست که چرا معمولا خانوادهها با چنین ازدواجهایی مخالفت میکنند؟ تجربه کار با خانوادهها نشان میدهد که معمولا چند دلیل عمده برای مخالفت با چنین ازدواجهایی وجود دارد.
دلیل اول بر میگردد به این که خانوادهها به فرزند خودشان اعتماد ندارند. در واقع فرزند آنها نتوانسته خردمندی و توانمندی روانی کافی از خود را به خانواده نشان دهند و خانواده میترسند که فرزند آنها بر مبنای احساس و هیجانی کاذب تن به چنین انتخابی داده باشد و خیلی زود این احساسات و هیجانات فرونشینی کنند و ازدواج به طلاق منجر شود و در نهایت ضربهی روحی – روانی هم به فرزند خودشان و هم به همسر بیمار او وارد آید.
متاسفانه بسیاری از دختر و پسرها، با وابستگی به خانواده و عدم رفتار متناسب و بجا، و گاه به دلیل لجبازی یا رفتارهای کودکانه از اعتبار کافی نزد خانوادههای خود برخوردار نیستند و در نتیجه وقتی همسری را انتخاب میکنند که بیماری خاصی هم دارد خانوادهها به این انتخاب نیز مانند سایر انتخابهای فرزندشان بیاعتمادند و سعی میکنند جلوی ازدواج را بگیرند.
گاهی هم خانوادهها گمان میکنند زندگی با کسی که بیمار است سختیها و مشکلات زیادی را در پی دارد و نمیخواهند فرزندشان علاوه بر مشکلات و مسائل عادی زندگی درگیر زندگی زناشویی پر تنش و سختی شود که حتی شاید سختی آن زندگی در آینده، موجب خستگی فرزندشان وو در نهایت از هم پاشیدن ازدواج او بشود.
برخی خانوادهها هم نگران فرزندان این ازدواجها و مسائل ژنتیکی آنها یا نگران بچه دار نشدن فرد بیمار و مسائل پیرامونی آن هستند. البته خانوادههایی هم هستند که گمان میکنند اگر فرزندشان چنین ازدواجی کند، آنها هم ناچارند در مقاطع مختلف به صحنه بیایند و به حل و رتقوفتق مسائل آنها، نگهداری از نوهها، و... بپرازند و خلاصه در دام مسوولیتهای جدید بیفتند.
در همهی این حالتها، اگر فردی سالم میخواهد با کسی که دچار بیماری خاصی است ازدواج کند باید این نکات را مدنظر داشته باشد:
حتما باید قبل از ازدواج با پزشک معالج همسر آیندهی خود صحبت کند و همهی مسائل و پیامدهای بیماری او را کاملا بشناسد.
لازم است با مطالعهی کتب و مقالات جدید اطلاعات علمیو پزشکی خود را در زمینهی بیماری همسر تکمیل کند.
باید بداند بچهدار شدن همسرش و نگهداری از بچه برای او امکانپذیر هست یا نه؟
باید بداند امکان کار کردن (در بیرون یا داخل منزل ) برای او امکانپذیر هست یا نه؟
باید بداند به عنوان همسر، چه نوع کمکهایی را در آینده به همسر خود (در ارتباط با بیماری او) ارائه دهد.
او باید قبل از ازدواج، کمکهایی را که باید به همسر آینده بکند تمرین کند.
اگر امکانپذیر باشد باید چند روزی را با کسی که همان بیماری خاص را دارد همنشین باشد و مسائل او را از نزدیک ببیند و توان خود را در این زمینه در عمل بسنجد.
او باید بطور مستند و علمی با خانوادهی خود صحبت کند و اثبات کند که با آگاهی کافی از تبعات بیماری، وارد ازدواج میشود و دچار هیجان یا احساسات کاذب نشده است.
او باید اعتبار کافی نزد خانوادهی خود ایجاد کرده باشد. یعنی خانوادهی او کلا او را قبول داشته باشند و او را فردی با کفایت و کارا بشناسند. چنین زیر ساختی برای هر فرزندی در یک خانواده لازم است تا خانواده بتوانند روی او حساب کنند و تصمیمات او را به رسمیت بشناسند.
او همچنین باید بتواند خودش با این بیماری کنار بیاید و تبعات آنرا از ته دل پذیرا شود.
مهمترین شرط ازدواج!
گرچه مهمترین شرط در همهی ازدواجها دوست داشتن متقابل است، اما ازدواج با کسی که دچار بیماری خاص است بدون دوست داشتن عمیق و حقیقی امکانپذیر نیست.
چون اگر عشق و محبت فیمابین به اندازهی کافی نباشد ممکن است مشکلات ناشی از بیماری، حرف و سخن اطرافیان و برخی محدودیتهای احتمالی رابطه را به مرور سرد کنند. چنین دوست داشتنی لازم است دو طرفه باشد. چون نه تنها کسی که میخواهد با فردی با بیماری خاصی ازدواج کند باید او را دوست داشته باشد و بتواند برایش فداکاری کند، بلکه خود فرد بیمار هم باید بتواند با محبت، منش و رفتارهای محبتآمیز و عاشقانه، همسر خود را از جنبههای عاطفی، راضی نگه دارد.
مهم نیست که مشکل جسمانی در کار باشد. مهم این است که طرفین از نظر عاطفی راضی شوند، به هم عشق بورزند و در زندگی پشتیبان هم باشند. همهی ما میدانیم که حتی اگر در ابتدای زندگی دو طرف سالم باشند بعید نیست که در آینده دچار تصادف، بیماری و ناتواناییهای جسمانی شوند.
بنابراین آنچه در زندگی مشترک اهمیت دارد، عشق و محبت، سیالیت روانی، درک عمیق متقابل و رسیدن به احساس آرامش در کنار همدیگر است. اگر چنین تجربیاتی به شکل اصیل و حقیقی در کنار کسی برایمان امکانپذیر شد، حیف است او را به خاطر بیماریاش از دست بدهیم، اما به شرطی که نکات بالا را هم کاملا در نظر داشته باشیم.
ضمن این که ازدواج افرادی که هر دو دچار بیماری خاص هستند، از نظر خانوادگی و اجتماعی، کار را برای طرفین راحتتر میکند. آنها همدیگر را بهتر درک میکنند و شرایط مشابه آنها، میتواند حمایت و پشتیبانی خانوادهها را هم برایشان به ارمغان بیاورد. به هر حال لازم است در هر ازدواجی،، اصل را بر مولفههای درونیتر و بر عشق و محبت اصیل و حقیقی بگذاریم نه بر ظواهر بی ارزش و سطحی.