احمد محمداسماعیلی
آزیتا حاجیان دارای مدرک تحصیلی لیسانس در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر است.
او فعالیت هنری خود را با تئاتر از دهه پنجاه خوشیدی و ایفای نقش در نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» آغاز کرد.
از دیگر نمایشهای او میتوان به «بهرام چوبینه»، «ژاندارک»، «نسل آواره»، «نمایش بی کلام» و «دایره گچی قفقازی» اشاره کرد.
این بازیگر فعالیت بازیگریش را در سینما با فیلم «دزد عروسها» شروع و به خاطر بازی در فیلم «روبان قرمز» بهترین بازیگر بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر شد.
اوج دوران کاری حاجیان در دهه هشتاد بود که با ابراهیم حاتمیکیا، داوود میرباقری، بهرام بهرامیان و پوران درخشنده همکاری کرد. حاجیان در این دوران نقشهای خوب و عجیب و غریب کم بازی نکرد. در «دزد عروسکها» شد عجوزه بدجنس، در «ساعت شنی» شد یک زن چرک و کثیف جنوب شهری، در «روبان قرمز» شد یک زن آواره که در میان عشق دو مرد ایرانی و افغانی محصور شده بود و در «موج مرده» شد همسر مقاوم و صبور سردار راشد.
حاجیان سوای تبحرش در ایفای نقشهای جدی و درام، در نقشهای کمدی هم مثل آنچه در فیلم «معادله» ارائه داد، درخشش داشته است.
حاجیان در این سه دهه با اغلب بزرگان بازیگری از قبیل رضا کیانیان، پرویز پرستویی، اکبر عبدی، داریوش ارجمند و خیلیها دیگر همبازی بوده است.
این بازیگر باتجربه بعد از مدتی فترت و کم کاری که شاید دلایل شخص داشته باشد با بازی در سریال «کیمیا» در کنار دخترش مهراوه شریفی نیا دوباره استارت حضور موثرش را در بازیگری زد و اخیرا هم یک ملودرام با محوریت طلاق عاطفی با نام «زیر سقف دودی» را روی پرده داشت.
حاجیان درباره بازیها و فعالیتهای بازیگریش با «دنیای زنان» گفتگو کرده است.
بعد از مدتی دوری از سطح اول بازیگری با سریال «کیمیا» حضور موفقی را در تلویزیون تجربه کردید و اخیرا هم «زیر سقف دودی» را روی پرده داشتید که به اندازه خود مورد توجه قرار گرفت. آیا بعد از بازی در سریال «کیمیا» وارد دوران جدید کاری شدهاید؟
نه، همان مسیر گذشته را ادامه میدهم. نه گزیده کار شده ام و نه تغییری در انتخابها داشته ام. دلیل وقفه کاریم به دلیل سفر به خارج از ایران بود که باعث شد کمتر فرصت بازیگری را پیدا کنم.
ساخت سریال «کیمیا» هم چند سالی طول کشید و در زمانی که در آن بازی داشتم چند پیشنهاد کاری داشتم که نتوانستم قبولشان کنم.
در «کیمیا» نقش مادری به نام «مهری» را بازی کردید که انگار قرار بود زنان ایرانی را در چهار دهه نمایندگی کند.
به نظر من سریال «کیمیا» نمیخواست ماکت و الگویی از زن ایرانی را نشان بدهد و بگوید باید مادران این طوری باشند.
همان طوری که در سریال دیدید در جاهایی مادر بنا به مصلحت حفظ جان دخترش دروغ هم گفت و از شوهرش خیلی از مسائل را مخفی کرد و در رفتارهای مخفیانه دخترش با او مشارکت داشت تا شوهرش بویی از قضیه نبرد.
بنابراین آدمی خاکستری بود و به هیچ وجه نمیتواند الگو باشد و شخصیت معمولی و عادی دارد و در جاهایی دچار چالش هم میشد و حتی کارهایش هم باعث به خطر افتادن خانواده میشد.
تعریف الگو هم در کشور ما کلیشهای است و آدمی معصوم و بیگناه الگو محسوب میشود. درکلیت «مهری» زن تلاشگر و فعالی بود!
به نظر شما تصویری که از زن ایرانی در سینما و تلویزیون نشان داده میشود منطبق بر واقعیت وجودی زن امروز ایرانی است؟
در تصویرسازی زنان چنان که باید به سمت واقعگرایی نرفتهایم. اغلب تصویر غیر واقعی ارائه میشود و دلیل ریزش مخاطب تلویزیون در سالهای اخیر همین غیر واقعی بودن شخصیت زن در سریالهای تلویزیونی است و شاید برای همین است که اغلب زنان خانه دار ایرانی مشتری پروپا قرص سریالهای ترک هستند.
آیا جذب ماهواره شدن و دیدن سریالهای ترک توسط زن خانهدار ایرانی به دلیل رنگ و لعاب سریالها است یا سیر اتفاقات داستانها؟
هردوی اینها تأثیر دارد. موقعی که در یک سریال فرم جذابی ارائه میشود، بتدریج محتوا هم برای مخاطب جذاب میشود.
مردم اگر به طور حقیقی انعکاسی از زندگیشان را به طور واقعی در سریالها ببینند با کار ارتباط برقرار میکنند منتهی در آثار این سالها و به خصوص در تلویزیون آن قدر این زندگی با محدودیت و ممیزی ارائه میشود که مخاطب از دیدن فیلم و یا سریال عصبانی میشود و میگوید: «نه بابا اینها اصلا زندگیشان مثل زندگی ما نیست یا اینها یک مشت آدم قهرمان و مثبت خیالی هستند.»
اگر بخواهید از میان نقشهایی که در دوران بازیگریتان بازی کرده اید انتخابهایی داشته باشید به چه کارهایی اشاره خواهید کرد؟
همه نقشهایم را دوست دارم و بازیگر خوش شانسی هستم که نقشهای خوب زیاد به من پیشنهاد میشود و یکی از زیباترینهایش «مش دریا»ی «ساعت شنی» است.
نقشم در سریال «آپارتمان» را هم دوست دارم. نقشهایم در «تا ثریا»، «دبیرستان خضراء»، «آوای فاخته» و «سفر سبز» هم عالی و متفاوت بودند.
شما و هم نسلانتان در دهه هفتاد و هشتاد در سینما پرکار بودید اما این اتفاق در دهه نود متوقف ماند. آیا وجود روابط خاص در پشت صحنه سینما باعث این مسئله شده است؟
نه، قبول ندارم. شما «جین فوندا» را بعد از دوران باشکوهش در دهه هفتاد و هشتاد در نظر بگیرید. در این سالهای اخیر در چند فیلم بازی کرده است؟
خب این مسئله نسبت مستقیمی با افزایش سن بازیگران دارد.
در برآیند نقشهای فراگیر، این نوع نقشها برای جوانها و میانسالها در فیلمها وجود دارد و طبیعی است تعداد اندکی فیلم ساخته میشود که قهرمانشان آدمهای پابه سن گذاشته هستند.
الان «رابرت دونیرو» و «جک نیکلسون» و «مریل استریپ» هم کمکارتر از سالهای قبلشان هستند.
برخلاف شما که به این قضیه مثبت و طبیعی نگاه میکنید خیلی از بازیگران همدوره شما به وجود مافیا و آشنا بازی در سینما تاکید دارند.
من همچنان که سنم بالا رفته نقشهایی خوب را هم بازی کرده ام و به همین دلیل اهل اعتراض کردن نیستم.
با روند طبیعت و بالا رفتن سن که نمیشود مقابله کرد. خدا بیامرز نیکو خردمند تعریف میکرد که روزی دوستی او را دیده بود و گفته بود نیکو جان چقدر پیر شده ای و خردمند درجوابش گفت که ترجیح میدادی من جوانمرگ بشوم؟!!
من دوست دارم فیلمهای جوانانهای ساخته شود که مشکلات جوانها در آنها مطرح و شاید هم در ادامه حل شود و در این بین نقشهای مناسب بازیگران همسن و سال من هم در آثار گنجانده شود.
خیلی از بازیگرانی مثل «جیز دین» و یا «مریلین مونرو» در جوانی فوت کرده اند و یک حالت اسطوره ای و ابدی و ازلی برای هوادرانشان پیدا کرده اند...
بازیگران دو زندگی دارند. یکی زندگی برای مخاطبان و هوادرانشان و دومی زندگی شخصی. بازیگران سرشناس اگر جوانمرگ شوند برای هوادران حالت نوستالژی پیدا میکنند.
ورای این وجه بازیگر به عنوان انسان دارای یک زندگی شخصی است و تمام انسانیتش در بازیگری که خلاصه نمیشود؛ زندگی شخصی بازیگر پراز تجربیات عجیب و غریب است.
* در این سالها کمتر اهل گفتگوهای تفصیلی بودهاید و در شبکههای اجتماعی هم حضور پررنگی ندارد. چرا؟
زیاد اهل فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیستم و تا شخصی را نشناسم و یا پیامک برایم ندهد تا از دلیل تماسش مطلع شوم جواب گوشیم را نمیدهم.
ترجیح میدهم به دور از فضای حاشیهای و پر تنش اینستاگرام و تلگرام زندگیم را ادامه بدهم و در آرامش به کارهای مورد علاقهام برسم.