صبا شادور
ما از نسل عشق، وفا و مهربانی میآییم
گلچین نه تنها چهره مهربانی دارد بلکه مهربانی در کلمات او در صحبتهایش جاری است.
او مدتی در ایران نبود و پس از ورودش به سرزمین مادری، با حضور در رسانه ملی و نیز رادیو، به حرفهاش بازیگری مشغول شد.
بازیگر مجموعه «خوش نشینها»، گاهی متأثر از این موضوع است که چرا تلویزیون خوراک خوبی به مردم نمیدهد و مردم به سراغ ماهواره میروند.
از طرفی هم دلخور از شرایطی است که هنرمندان برای خود بوجود میآوردند اما وقتی صحبت از مهربانی میشود، همه این دلخوریها را فراموش میکند.
او علاوه بر بازیگری، سراغ موسیقی رفته و با نواختن تار، تنهایی را سپری میکند. علاوه براین او مدتی پیش کنستری با خواهرش که نیز نوازنده است، برگزارکرد که مورد استقبال قرار گرفت.
این گفتوگو پر از حرفهایی است که شاید تاکنون این بازیگر تلویزیون جایی آن را بازگو نکرده باشد.
از خوانندگی و نواختن تار گرفته است تا عشق ورزیدن به کار و حرفهاش بازیگری.
او در سینما با بازی درفیلم «شب بیست و نهم» درخشید و در مجموعه تلویزیونی «آینه» نقش به یاد ماندنی را ایفا کرد. گلچین بعد از بازگشت خود به ایران، با مجموعههای طنز وارد رسانه ملی شد تا اینکه سال گذشته، این بازیگر یک نقش جدی در مجموعه «نفس گرم» را ایفا کرد. او معتقد است که وقت آن رسیده تا کمی از مجموعههای طنز فاصله بگیرد و دوره جدیدی را در بازیگریاش تجربه کند.
با او درباره وضعیت مجموعههای تلویزیونی و نیز سینما به صحبت پرداختهایم.
فکر میکنید الآن که مردم سینما میروند و اوضاع فروش فیلمها خوب شده است، هنرمندان هم از این وضعیت راضی هستند؟
من هنوز هم دلم برای مردم میسوزد. چون احساس میکنم که همه مردم بضاعت این را ندارند که به سینما بروند.
من بعضی وقتها از دوستان گلهمند میشوم که بین سینما و تلویزیون این خطکشی را قائل میشوند؛ چرا که معنایی ندارد.
هنرمند گاهی روی صحنه و گاهی روی پرده سینما و بعضاً در تلویزیون حضور دارد. وقتی شرایط مادی در میان باشد بسیاری از مردم نمیتوانند به سینما بروند.
در حالی که تلویزیون در دسترس است و از اینکه تلویزیون خوراک خوبی برای مردم ندارد، من بسیار متأسف هستم.
آن کسی که شرایط رفتن به سینما را به لحاظ مادی ندارد، گناه او چیست! پس من میتوانم به راحتی با تولید قابل توجه و با خروجی خوب از یک سریال، توجه مردم را جلب کنم و طیف وسیعی از مردم را با تلویزیون و برنامههای داخلی آشتی بدهم.
خدا پدر آقای رامبد جوان و مهران مدیری را بیامرزد که این سفره شاد را پهن کردهاند که مردم بیایند و دور آن بنشینند.
در مصاحبههای مختلف به انتقادهایی، درباره مجموعههای ضعیف تلویزیون اشارهکرده بودید. شما هنرمند انتقادپذیری هستید؟
بله اگر نقد از سر دلسوزی باشد، آن را میپذیرم. من معتقدم در شرایط کنونی که هستیم، ظرفیتی موجود است که از آن بیشتر نمیتوانیم، کاری انجام دهیم. تولیدات ما در راستای آن ظرفیتها پیش میرود.
امکاناتی که برای ساخت یک سریال، دست به دست هم میدهد با محدودیتهای زیاد دست و پنجه نرم میکند که همه آن را میشناسیم.
با مردم باید صادق بود. با مردم باید همراه با زمان پیش رفت. این دوره، زمان مجموعه تلویزیونی «آینه» نیست که تلویزیون محدود به دو شبکه بود و خوراک دیگه ای برای سرگرمیمردم نداشتیم.
بنابراین استعداد و شعور همه ما پختهتر از قبل شده است.
*در اوج مجموعههای خوب و بازی شناخته شده که شما با مجموعههای تلویزیونی درخشیدید، از ایران رفتید. در این باره صحبتی دارید؟
من در جوانی ایران را ترک کردم و در میانسالی برگشتم. زمانی وارد سینما شدم که سینما با محدودیتهای زیادی همراه بود.
میتوانم به جرات بگویم که بعد از خانم افسانه بایگان که در دههای ستاره سینما شدند، من دومین بازیگری بودم که وارد این عرصه شدم. همان موقع خانمهای بازیگر خیلی محدود بودند، من زمانی وارد سینما شدم که یک دختر شیطون و بازیگوش را از خودم نشان دادم.
ابتدا در مجموعه «آینه» و بعد در سینما با بازی در فیلم «شب بیست و نهم» به ایفای نقش پرداختم. که آن فیلم موفقترین فیلم ژانر وحشت حتی تا امروز است.
فکر میکنید چرا عدهای از بازیگران دیگر فعال نیستند؟
بازیگرهای خوب در سینما به تعداد انگشتهای دست هم نیستند. سینما محدود به چند بازیگر تکراری شده است.
شما عدهای از بازیگران را از صحنه دور کردهاید. این موضوع مصداق این مسئله است که عدهای دست و پای بازیگران را در خانه بستهاند.
امیدوارم همه بازیگران موقعیت حضور در رسانه ملی و یا سینما راداشته باشند.
چرا بازیگران به دودسته تقسیمشدهاند و خود آنها هم این دودستگی را قبول دارند اما بازهم پشت یکدیگر را خالی میکنند؟
من معتقدم اولین سرمایه برای تولید یک مجموعه خوب، مخاطب است. مخاطب انتخاب میکند که کدام بازیگر خوب است، چرا یک تهیهکننده به این موضوع بها نمیدهد.
این موضوعی که شما گفتید، یک سئوال پیچیده در ذهن من است که جوابی هم ندارد. اکثراً هم با دوستانی که کار میکنم، آنها هم به یک سردرگمیدر این باره رسیدهاند.
من خوشحال هستم دههای را تجربه کردم و زمانی وارد این حرفه شدم که ساعتها مینشستم و بازی بزرگانم را میدیدم تا یاد بگیرم.
در آن دوره مرتب یکدیگر را تشویق میکردیم و به هم آموزش میدادیم، چرا که پولی در کار نبود.
در سالی که گذشت هنرمندان عزیزی را از دست دادیم، چرا از دست داد هنرمندان برای جامعه هنر ما عبرت نمیشود تا هوای یکدیگر را بیشتر از اینها داشته باشند؟
بله متأسفانه هنرمندانی را از دست میدهیم که دیگر کسی جایگزین، هنر آنها و نیز تجربههای آنها نمیشود. ببینید، زندهیاد داود رشیدی از نسلی میآید که عشق، وفا، مهر و باهم بودن است.
هنوز هم وقتی آقای علی نصیریان و یا محمدعلی کشاورز از زندهیاد داود رشیدی صحبت میکنند، اشک در چشمانشان حلقه میزند. اما بازیگران امروز نمیتوانند حتی کنار هم چند ثانیه بنشینند و من از این تظاهرها خستهام.
همیشه هر وقت میخواستم در جشنهایی شرکت کنم سر از پا نمیشناختم، برای رفتنم کلی برنامهریزی میکردم، که این جشن مهمانی اهالی سینما و بازیگران است اما الآن حضورم در این جشنها براساس احترام و رفع تکلیف است.
من برای رعایت کردن آنچه در این حرفه است در جمع همکارانم شرکت میکنم.
چرا قدر دیگر هنرمندان را نمیدانیم؟
وقتی زندهیاد داود رشیدی رفت و یا زندهیاد عباس کیارستمی، تاج گلها بود که از سوی مسئولان آمد. چرا تا وقتی زنده هستند برای آنها جشن نگرفتیم.
همین الآن چند هنرمند را میخواهید نام ببرم که گوشه خانه افتادهاند. آقای رشیدی چند سال مریض احوال بودند و از کجا آوردند و زندگی کردند.
درحالیکه این عزیزان تا هستند باید کنارشان بود و بزرگداشت گرفت و هوای آنها را داشت.
چه اشکالی داشت برای زندهیاد آقای رشیدی هرسال جشن تولد در تالار وحدت میگرفتند، شاید حافظه رفته این هنرمند با این شادیها دوباره برمیگشت.
برخی از هنرمندان، با نادیده گرفته شدن، از بین میروند.
جایی گفته بودید که عمیقاً از تنهایی میترسید. چرا؟
خیلی وقتها، در مورد سن خانمها که پرسیده میشود، سن خود را دروغ میگویند.
وقتی از پشت سر خانومی را میبینیم، میگوییم یک دختر 18 ساله است اما بهمحض اینکه طرف برمیگردد، تمامصورتش پرتز و عمل شده و آنجا وحشت میکنیم.
متأسفانه به محبوب بودن خودمان هم ناامن شدهایم. از این که فراموش شویم، میترسیم.
از این که کسی ما را دوست نداشته باشد، میترسیم. زمانی که شغل و حریم خانواده و اجتماع امن باشد، دیگر ترسی ندارید.
بارزترین خصلت شما به عنوان یک بازیگر چیست؟
مهربانی. بدون هیچ فکر و تصور مبهمی مهربانی را دوست دارم.
مجموعه طنز را بیشتر از مجموعههای جدی میپسندید یا خیر؟
تغییر ذائقه دادن برای ملتی که با قلب و احساسشان تصمیم گرفتهاند، خیلی سخت است.
خوشحالم که آقای مهدی عسگرپور کارگردان مجموعه «نفس عمیق» بنده را برای یک نقش جدی انتخاب کردند.
در سال 1383 من وارد عرصه تلویزیون شدم و با مجموعههای طنز دوباره کارم را آغاز کردم. نمیتوانم بگویم بین مجموعه طنز و یک کار جدی کدام را میپسندم.
در چند سال گذشته نیاز درونی من میگفت در عرصه طنز قدم بردارم و خود من هم انتخابم مجموعه طنز بود اما در شرایط فعلی این گونه نیست و الآن برایم انتخاب خوب، مهمتر از طنز و یا یک کار جدی شده است.
شما به جزبازیگری کار دیگری را انجام میدهید؟
من سالهاست که با مادرعزیزم زندگی میکنم. رشته اصلی من موسیقی است. متأسفم که در این سالها فعالیت بازیگرم باعث شد تا سازم را کنار بگذارم.
ساز تخصصی و مورد علاقه من تار است و گاهی همراه با نواختن تار، آواز هم میخوانم. خواهر من صدای بسیار خوشی دارد و به شکل حرفهای آموزشدیده است.
با این حال اخیراً کنسرتی برگزار کریم که خوشبختانه مورد توجه و استقبال مردم عزیزم قرارگرفت.
توقع شما از مسئولان و مدیران دولتی در برابر هنر چیست؟
ما را ببینند. ما را فراموش نکنند. هنرمند تنها چیزی که از مردم و مخاطبانش میخواهد این است که به او توجه شود.
رعایت این قلب رنجیده و حساس هنرمندان را بکنند. همین.