نویسنده سام گودرزی
مهناز افشار از همان بدو ورودش به سینما بازیگر پرحاشیهای بود؛ اصلیترین حاشیه هم شباهت او با یکی از خوانندگان و بازیگران موسیقی و سینمای طاغوت بود؛ همان خواننده-بازیگری که همسر سوم مسعود کیمیایی کارگردان شناخته شده سینمای ایران بود. کیمیایی در زندگی خود سه بار ازدواج کرد؛ دفعه اول با بانویی به نام مهشید که حاصل آن دختری است به نام گیلدا که ساکن آلمان است و کیمیایی از او نوهای هم دارد. بار دوم با بازیگری به نام گیتی پاشایی که حاصلش پسری به نام پولاد است؛ همان پولادی که این روزها بازیگر سینماست. ازدواج سوم کیمیایی هم با همان خواننده-بازیگری بود که شباهت مهناز افشار به او از همان بدو ورود افشار به سینما مورد توجه قرار گرفت.
البته که افشار در دهه دوم فعالیتش و بعد از اینکه به واسطه شباهت با آن بازیگر شناخته شد به سمت تثبیت پیش رفت؛ تثبیت از این جهت که کوشید با بازی در آثاری از کارگردانان مهم سینمای ایران از فریدون جیرانی گرفته تا سیروس الوند، مسعود کیمیایی و ابراهیم حاتمیکیا شرایطی را پیش آورد که به واسطه رشد بازیگری خود هم دیده شود. البته که این تلاش نتیجه هم داد و این بازیگر را از چهره نامآشنای آثار تجاری به هنرپیشهای بدل کرد که قادر است به زعم خود بار یک کاراکتر را به دوش کشیده و شرایطی را فراهم کند برای دیده شدن هر چه بیشتر شخصیت.
نقطه عطفی به نام ازدواج که حواشی را چند برابر کرد
اگر کارنامه سینمایی مهناز افشار را به دوره ابتدایی تثبیت به واسطه شباهت چهرهای و دوره ارتقای کارنامه هنری به واسطه همکاری با کارگردانان صاحب نام تقسیم کنیم که البته هر دوی اینها حواشی خاص خود را برای افشار داشتهاند اما یک نقطه عطف هم در کارنامه این هنرمند وجود دارد. نقطه عطفی به نام ازدواج و تشکیل رسمیخانواده و تولد فرزند که شاید حجم حاشیههای برآمده از آن چند برابر حواشی کل فعالیت هنریاش باشد.
البته ازدواج اخیر افشار دومین ازدواج رسمیاو بود. او سالها پیش از این نیز تجربه ازدواجی را داشت که به جدایی انجامید ولی از آنجایی که علاقهای به رسمیکردن آن نداشت کمتر کسی درباره آن چیزی شنیده است. ازدواج دوم افشار اما با فرزند یکی از شخصیتهای سیاسی مهم دولت پیشین به شدت سروصدا کرد. ازدواج با یاسین رامین فرزند محمدعلی رامین و سوسن صفاوردی که هر دو در حلقه مشاوران محمود احمدینژاد بودند برای مخاطبان این بازیگر بیش از حد شگفت انگیز بود.
ازدواج با فرزند رقیب سیاسی
به هر حال اغلب مخاطبان این بازیگر و همتایان او را در زمره هواداران جریان سیاسی اصلاح طلب دیده بودند و اینکه حالا او با فرزند یکی از اصولگرایان نزدیک به احمدینژاد ازدواج کند واقعا غیرمنتظره بود. خبر ازدواج این دو نفر که گویا به واسطه رفیق نزدیک احمدینژاد با هم آشنا شده بودند حاشیههای فراوانی را رقم زد. البته این فقط شروع حاشیهها بود چون خواسته یا ناخواسته مهناز افشار در موقعیتهایی قرار میگرفت که حواشی پیراموناش را افزایش میداد.
تناقضات خود را نمیبینیم و ...
بعد از انتشار خبر نامزدی و خوانده شدن خطبه عقد این زوج توسط رییس دولت هفتم و هشتم بود که شگفتیها را دو برابر کرده و بر حجم شایعات افزود. هیچ کس فکر نمیکرد فرزند کسی که از نظر سیاسی رقیب رییس دولت هفتم و هشتم است خطبه عقدش را به وسیله همین رییس جاری کند! اینجا بود که پای تحلیلهای متفاوت و بعضا عجیب و غریب رسانهها هم باز شد که هر کدام به نوبه خود میکوشیدند به بازخوانی پشت پرده ماجرا بپردازند.
اما ورای این تحلیلها کاری که افشار و همسرش کردند شبیه بود به رفتاری که بسیاری از ما هم از خود بروز میدهیم. خیلی از ما هم در زندگی خود رفتارهای متناقض و کاملا ضد و نقیض انجام میدهیم و البته وقتی درباره این تناقضات مورد پرسش قرار میگیریم سعی میکنیم با شوخی و خنده و یا حتی ارائه تحلیلهای دروغین از پاسخگویی به پرسش مطرح شده فرار کنیم اما وقتی یک چهره مطرح تناقضی به مراتب کوچکتر از او سر میزند این تناقض رفتاری ریشه دار در جامعه را نمیبینیم و صرفا تمرکز بر همان تناقض چهره مطرح میکنیم. به هر حال این موقعیت متناقض اجتماعی به اندازه کافی بر حجم شایعات افزود و هر روز نیز داستان تازه و افسانه جدیدی درباره ثروت افسانهای همسر افشار، شغل پردرآمدش، وابستگی اش به یکی از ارگانهای دولتی و هدیه ای که هنگام ازدواج به همسرش داده مطرح میشد.
گفتگوهایی که دردسر را بیشتر کرد
ماجرا هر چه جلوتر رفت بر حجم حواشی افزود. چون افشار و همسرش هم با گفتگوهایی که میکردند نه تنها از حواشی نمیکاستند بلكه حواشی را اضافه میکردند. از جمله چنین گفتگوهایی بعد از بارداری مهناز افشار، اقامت در آلمان و تولد فرزندش "لیا" یا بعدتر "لیانا" صورت گرفت. افشار در گفتگویی هنگام بارداری همسرش را چنین توصیف کرد: همسری بهروز دارم که روشن است و به رها بودن من اهمیت میدهد و مرا حمایت میکند. در این لحظه اعلام میکنم از او ممنونم که بخاطر من ایستاد. او خیلی خوب بلد است از ذهن و فکر من حمایت کند.
همین جملات درباره همسر که طبیعی است حق هر زنی است سببساز شکلگیری حاشیههایی شد که باز هم برمیگشت به سبقه خانوادگی همسر و اینکه او فرزند دو مشاور رییس دولت دهم بوده است! البته که هرچقدر هم افشار میگفت همسرش شخصیتی مستقل از خانواده دارد باز هم کسی باور نمیکرد و داستانها ادامه داشت. از آن طرف گفتگوی یاسین رامین همسر افشار نیز بر دامنه این حواشی افزود آن هم نه با یک رسانه داخلی که با رسانهای که در داخل فیلتر شده بود.
اصلیترین پرسش این رسانه درباره شایعاتی بود که پیرامون شغل دولتی وی وجود دارد که وی در پاسخ به آن با عباراتی مبهم بیانی داشت: شغل من آقازادگی است (میخندد) من فعالیتهای بازرگانی داشتهام و کمی فرهنگی. تحصیلات من روابط و حقوق بینالملل است و به حوزههای فرهنگی و ورزشی علاقهمندم. مشغلهام هم بازرگانی است. همین طفره رفتن از پاسخگویی درباره شغلی که به یک جوان شرایط اقامت در کشوری اروپایی را میدهد باعث شد حاشیههای تازهای شکل گیرد و شنیدههای مختلفی درباره شغل یاسین رامین مطرح شود؛ از واردات دارو گرفته تا واردات شیرخشک.
نه گفتن به دستیار مجیدی
این نیز پایان راه نبود و در روزهای بعد از تولد فرزند هم انتشار عکسهای اجتماعی افشار و فرزندش و مطالبی که وی هرازگاه در صفحه اجتماعیش مینوشت دامنه حواشی را مرتبا گسترش داد. حواشی یک بار به جایی رسید که تصویری از یکی از فیلمهای افشار که در آن نوزادی را در آغوش گرفته به عنوان تازهترین عکس او و فرزندش منتشر شد و البته خیلی زود هم از سوی یکی دو رسانه سینمایی مستقل تکذیب شد.
افشار اما در آخرین مورد با "نه" گفتن به دستیار مجید مجیدی در پروژه "محمد(ص)" حاشیهسازی کرد. او دعوت شده بود تا در فیلمی با نام "ربوده شده" در نقش هنرپیشه زنی بازی کند که ربوده شدن لپتاپش او را به دردسر میاندازد اما در آستانه آغاز فیلمبرداری و بعد از آن که قراردادهای ابتدایی منعقد شده بود افشار از بازی در کار انصراف داد و همین حواشی فراوانی را در چرایی این انصراف رقم زد. حواشی عجیبی که اصلیترین دلیل این انصراف که انتخاب حق بازیگر است را نادیده میگیرند. باید منتظر ماند و دید حواشی پیرامون افشار تا چه زمانی ادامه خواهند داشت؟