شب یلدا آداب و رسوم خاصی دارد که از نظر ما ایرانیان انجام دادن این آداب و رسوم به نوعی خوش یمن است. یکی از آداب شب یلدا گرفتن فال حافظ است که در آسمونی در این مقاله فلسفه گرفتن فال حافظ و حافظ خوانی در شب یلدا را برای شما عزیزان بیان می کند. شب یلدا
یکی از رسم های شب یلدا، «فال حافظ گرفتن» است اگر رسم ها و آیین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا و نیز در «تیرماه سیزه شو» (جشن تیرگان در مازندران) _ در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است.
شاهنامه خوانی و قصه گویی پدربزرگ و مادربزرگ دور کرسی برای کوچکترها نیز از آیین های یلدا است که خاطرات شیرینی برای بزرگسالی آنها فراهم می آورد.
شب یلدا فقط با هندوانه خوردن و تخمه شکستن نیست که جذاب و دوست داشتنی است بلکه از سنت های دیرینه این شب، حافظ خوانی و شاهنامه خوانی است که از قدیم الا یام در بین خانواده های ایرانی رواج داشته است.
البته برخی معتقدند که تنها خانواده های با فرهنگ و اهل دانش و ادب به سنت حافظ خوانی وفادار مانده اند. همچنان که درگذشته هم افراد فرهیخته و اهل سواد و دانش این شب را با شاهنامه خوانی همراه می کردند.
فلسفه خواندن حافظ در شب یلدا
سنت های ایرانی همواره جذاب و دلنشین بوده اند و البته پراز فلسفه و حکمت های خاص! اینکه کتاب حافظ در بلندترین شب سال در محفل گرم خانواده حضور می یابد و افراد حاضر در جمع تفالی به لسان الغیب می زنند در کنار قدمتش جای تامل هم دارد.
برخی از محققین براین باورند که مراسم حافظ خوانی در شب یلدا متعلق به طبقه خاص و اهل ادب نیست چرا که تقریبا در تمام منازل کتاب حافظ وجود دارد و فقط مختص این شب نیست بلکه اصولا مردم به حافظ خوانی و فال حافظ اعتقاد دارند و در عامه مردم باور و اعتقاد به فال حافظ بسیار قوی است.
اگر رسم ها و آیین های یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم، به یقین باید گفت که فال حافظ در سده های اخیر به رسم های شب یلدا اضافه شده است. شاهنامه خوانی و قصه گویی وحافظ خوانی پدر بزرگ و مادربزرگ در کرسی برای کوچکترها از آیین های کهن شب یلداست که این روزها در خاطر بزرگترهای فامیل حک شده است و ریشه دار بودن این سنت شیرین را نشان می دهد.
فال شب یلدا
جعفر شهری در «طهران قدیم» می نویسد:«زمستان دو چله به اسم چله بزرگه و چله کوچکه داشت که چله بزرگه از اول دی تا دهم بهمن بود که زمین نفس دزده کشیده، تک (حدّت) سرما می شکست و از آن به بعد، تا آخر بهمن که چله کوچک بوده می گفتند کاری که چله بزرگه نکرده چله کوچکه می کند و چله کوچکه گفته اگر پشتم به بهار نبود بچه را در قنداق خشک می کردم و تقریبا به همین صورت هم بود و هرگز سرمای چله بزرگه به پای سرمای چله کوچکه نمی رسید و با تمام شدن چله کوچکه هم بود که فقرا می گفتند زمستان تمام شد و روسیاهی به ذغال ماند و غم سرما و عدم استطاعت تهیه خاکه ذغال را فراموش می کردند که پشتش به بهار می باشد.
و شب اول چله بزرگه یا شب یلدا که «بلندترین شب سال» بود هر دسته از خویش و اقارب و همسایه شب نشینی گرفته در آن بساط سور و سات از آجیل و شیرینی و میوه و مخصوصا هندوانه و انار و خربزه فراهم کرده، دور هم جمع شده به خوشگذرانی و شب زنده داری و گرفتن فال حافظ می پرداختند، و در این شب بود که می گفتند با خوردنی های سفره شب یلدا، مثل خوراکی های پای سفره هفت سین طبیعت گرم را می توانند سرد و طبیعت سرد خود را گرم بکنند.
فلسفه خواندن حافظ در شب یلدا
به این صورت که اگر از گرمی مزاج رنج می برند هندوانه و انار و اگر از سردی ناراحت می شوند توت و کشمش و خرما و مثل آن بخورند و تا سحر آن که گفت و شنید و بگو و بخند می کردند. بگو و بخند و دور هم جمع شدنی که مربوط به شب یلدا و مثل آن نبوده، از هر فرصت و بهانه برای به وجود آوردن آن استفاده می کردند. بعد از آن اهمن و بهمن و پس از آن سرما پیر زن بود که سه دهه اسفند را در بر می گرفت.
اهمن و بهمن که دو برادر زمستان بودند و می گفتند «اهمن و بهمن، عهده همه با من» یعنی هر کاری که زمستان و چله های آن نکرده اند ما کرده و تلافی همه را ما در می آوریم، و سرما پیر زن هم آن بود که می گفتند در زمان حضرت رسول (ص) پیر زنی شتری داشت که مست شده بود و نزد حضرت شکایت می برد که زمستان تمام شد و شتر من مست، یعنی فهل گیر یا فهل ده نشده است و حضرت دعا فرموده ده روز به زمستان اضافه شده سرمای آن برگشت می کند، و سرمای دیگری هم به مدت ده روز از اول نوروز تا دهم آن بود که آن را هم سرما گل سرخ می گفتند.»