محترم صفدریسلطانی
از آن سو کاندیداها نیز هرچقدر هم که بی خبر از حال و روز هنر و هنرمندان باشند چون به اشتهار آنها برای جمع آوری آرا نیازمند شدهاند در موسم انتخابات که میشود سعی میکنند بظاهر هم که شده در حمایت از هنرمندان بگویند و شرایط استفاده از آنها در ستادهای انتخاباتی خویش را فراهم کنند.
نتیجه این استفاده اما برای کلیت هنر و هنرمندان چنان که باید مفیدفایده نبوده است. چرا؟
کافی است به انبوه مشکلات صنفی جامعه هنری -مثلاً یک فقرهاش نداشتن بیمه درمانی جامع- اشاره کنیم تا بفهمیم هنرمندان در این همه انتخابات چگونه به مهره سیاستمدارانی بدل شدهاند که حتی برای حل نیازهای اولیه صنف آنها هم کمترین حرکتی نکردهاند.
با این حال باز هم شاهدیم که هنرمندان ابزار دست سیاستمداران و کاندیداهایی میشوند که کافی است به کارنامهشان نگاهی انداخته شود تا دریابیم کمترین کاری برای بهبود وضعیت هنر و هنرمند انجام ندادهاند.
چرایی این آسیب
چرا چنین است؟ چرا هنرمندان ما لااقل سعی نمیکنند برای ورود مؤثر به عرصه سیاست در انتخاباتی مانند مجلس یا شورای شهر از کاندیداهایی حمایت کنند که برآمده از صنف هنری یا لااقل دارای سابقه مؤثر مدیریت فرهنگی باشند؟
شواهد میگوید یک دلیل این امر اختلافات سیاسی هنرمندان است؛ به بیان بهتر هنرمندان چون فلان کاندیدای هنرمند را منسوب به جناح سیاسی مقابل خود میدانند به حمایت از وی نمیپردازند.
از آن سو در این سالها واقعاً به جز مواردی معدود، هنرمندان شاخص به دلیل همان حس قدیمی گریز از سیاست وارد این رقابتها نمیشوند و طبیعی است که رقابت میماند برای درجه دوهایی که آنها هم اغلب نمیتوانند ائتلاف هنرمندان را موجب شوند.
نادیده گرفتن بانوان هنرمند
بدتر آن است که همان معدود هنرمندان کاندیدا شده در انتخابات هم اغلب مرد هستند و به این ترتیب تقریباً نیمی از جامعه هنری که شامل بانوان هستند نادیده میمانند.
درست است که در مسیر هر حرکت اجتماعی این اشتراک برنامه و کمک به حل مشکلات معتنابه است که الویت دارد و نه جنسیت کاندیداها اما نباید یادمان برود که کاندیدا شدن بانوان هنرمند در انتخاباتی مانند شورای شهر و حتی مجلس میتواند شور و شوق جامعه هنری برای ائتلاف حول یک کاندیدای هنرمند را بیشتر کند.
اما آنچه در انتخابات امسال دیدیم همچنان تبدیل شدن بانوان هنرمند به پیاده نظام جریانات سیاسی بود. اینکه فلان بانوی هنرمند مشهور به جای اینکه خودش آستین بالا بزند و برای حل مشکلات همصنفیهایش وارد کارزار شود بعد از دو دهه همچنان میکروفن به دست میگیرد تا بلندگوی یک جریان سیاسی خاص باشد قطعاً زیبنده هنر و هنرمندان نیست.
وقتی هنر ایرانی در بزنگاههای مختلف هنری تا حد زیادی توانسته در منطقه و حتی جهان موفقیت کسب کند چرا نباید برای حل مشکلات ابتدایی آن بر هنرمندانی تکیه کرد که در انتخاباتی مانند شورای شهر کاندیدا میشوند؟!
توجه جدیتر به حضور هنرمندان
هنرمندان مرد ولونصفه و نیمه شانس خود را برای ورود به شورا و مجلس آزمودهاند و برخی همچون بهروز افخمی یا عبدالحسین مختاباد وارد این مراکز تصمیم گیری مهم نظام هم شدهاند.
فارغ از خروجی چنین حضورهایی هنرمندان نیاز دارند که بر سر چنین حضورهایی به طور مداوم حساب باز کنند و در کنار هنرمندان مرد، بانوان هنرمند نیز کاندیدا شده و بخت خود را برای حضور بیازمایند.
روحیه حساس بانوان و مسئولیت پذیری که آنان در این سالها در برخی حرکتهای نیکوکارانه و مثلاً کمک به کودکان بدسرپرست نشان داده است میتوانند در آوردگاهی که تصمیمات مهم اجتماعی را به دنبال دارد هم به آحاد جامعه کمک کنند و هم به هنرمندان.
درنظربگیرید که اگر یک بانوی هنرمند در شورای شهر بود تا چه حد میتوانست مثلاً در گردهمایی هنرمندان در کمک به مقابله با آلودگی محیط زیست و بخصوص اصلاح ضدّفرهنگهای آلودهکننده محیط زیست کمک حال شورای شهر باشد؟
یا نقش یک بانوی هنرمند در اصلاح روند فعالیت ارگانهای فرهنگی شهر و ایجاد کارگروهی در جهت حل مشکلات معیشتی بانوان هنرمند به شدت کمک حال شهر است.
امید که در آینده از این فرصتها بیشتر استفاده شود
فرصت امسال که تقریباً از دست رفت و نه ائتلاف همه جانبه ای حول همان معدود هنرمندان کاندیدای شورای شهر صورت گرفت و نه بانوان هنرمند کاندیدای این حضور شدهاند اما از یک طرف برای سالیان آینده باید هنرمندان عرصههایی مانند انتخابات شوراها و مجلس را جدیتر بگیرند و از طرف دیگر بکوشند با گفتگوهای رودررو با رییس دولت دوازدهم و مدیرانش شرایط جدی گرفته شدن معضلات صنفی جامعه هنری و حل آنها را فراهم آوردند.
نگاه انفعالی هنرمندان و اینکه در انتخاباتی مانند ریاست جمهوری به بلندگوی جریانات سیاسی بدل شوند نگاهی کاملاً مذموم و از پیش بازنده است.
چهرههای مطرح هنری نه فقط بایستی پیش از انتخابات از کاندیداها برنامه هنری طلب کنند و حتی با مشاورههای مستقیم و البته آشکار برنامههای آنها را اصلاح کنند و در نهایت میان کاندیداها او را انتخاب کنند که جامعترین برنامه برای بهبود اوضاع هنر را دارد بلکه باید به هنگام جلوس رییس جمهور تازه بر کرسی هم به طور مداوم بازتاب دهنده واقعیات صنف خود به رییس جمهور و مدیرانش باشند.
سیاستمداران نمیتوانند و البته اغلب وقت این را هم ندارند که به طور کامل در جریان امور هنری قرار گیرند و مدیرانی که حیطههای فرهنگ و هنر را برعهده میگیرند نیز اغلب بیشتر از آن که عقبه هنری داشته باشند عقبه سیاسی دارند و همین میشود که همواره فاصلهای بعید میان انتظارات هنرمندان با تصمیم گیریهای مدیران هنری ایجاد میشود. این فاصله را باید استمرار حضور هنرمندان پر کند.
روشی مؤثر برای حل مشکلات
جدیتر شدن هنرمندان در انتخابات ریاست جمهوری و خواستن طرح و نقشه راه از کاندیداها و در کنارش ارائه برنامه عملی به آنها برای حل مشکلات فرهنگی-هنری در کوتاه و بلندمدت کمک میکند به حل برخی از ابتداییترین مشکلات جامعه هنری.
اگر بخواهیم به الویت بندی مشکلات هم بپردازیم لازم نیست راه دوری برویم؛ کافیست درددل های هنرمندان پیشکسوت بخصوص بانوان که خیلی زود هم عمر هنر آنان بخصوص در حیطهای مانند سینما به سر میآید را در این سالها که مدام از انزوا و نداشتن امنیت شغلی نالیدهاند، جدیتر مورد توجه قرار دهیم.
ایجاد امنیت شغلی و در کنارش ارتقای وضعیت معیشتی هنرمندان هم آن قدرها کار سختی نیست.
وقتی میتوان با برنامهای راهبردی شمار زیادی از ایرانیان را تحت پوشش بیمه سلامت برد میتوان برای هنرمندان نیز در کوتاهترین زمان تسهیلات معیشتی را ایجاد کرد که در تمام ادوار آنها را دربرگیرد؛ از تسهیلات درمانی گرفته تا تسهیلات ازکارافتادگی.
رییس دولت دوازدهم نباید یادش برود که اثرات فعالیت مثبت برای هنرمندان بیشتر از فعالیت برای هر قشر دیگری در جامعه بازتاب خواهد داشت چون هنرمندان اصیل همچنان مورد اعتماد جامعه هستند و تبلیغی که آنها با یک جمله برای اقدامی مثبت خواهند داشت ماناتر است از میلیونها تومان هزینه تبلیغاتی محیطی-تلویزیونی.