...اما بدترینها
جشنواره سی و چهارم فیلم بد کم نداشت. فیلمهایی که قطعا با خواندن سیناپسهای آنها هم میشد حدس زد که کیفیت پایینی دارند اما به دلایل مختلف که داشتن حمایتهای ارگانی و البته جاذبه همیشگی سینما به عنوان زمینهای برای سرمایهگذاری است تولید شدند و البته به هنگام نمایش در جشنواره نه تنها توجه مخاطبان خاص را به خود جلب نکردند که باعث شدند مخاطبان عام هم به هنگام نمایش آنها در جشنواره خستهتر از همیشه خود را ملامت کنند برای حضور در اکران چنین آثاری.در ادامه برخی از بدترین آثار جشنواره سی و چهارم را مرور خواهیم کرد.
دلبری/جلال دهقانی اشکذری
کارگردانی که فیلم قبلیاش "خانهای کنار ابرها" که آن هم فضایی تلویزیونی داشت مورد تحسین بیش از حد برخی رسانههای ارزشی قرار گرفت در تازهترین ساختهاش حتی از "خانه ..." هم یک گام عقبتر رفته و اینجا به جای آن که لااقل تله فیلم بسازد با حمایت حوزه هنری یک نمایش رادیویی ساخته است(!) که تقریبا ابتدا تا انتهایش پر شده با مونولوگی نمایشی که بازیگر اصلی کار هنگامه قاضیانی خطاب به شوهری جانباز که نمیبینیمش بیان میکند.
متاسفانه طولانی بودن بیش از حداین مونولوگ واینکهاین مونولوگ هیچ داده جدیدی را درباره زندگیاین زن و همسرش پیش روی مخاطب نمیگذارد و البته تلاش بیهوده برای منکوب کردن مخاطب با نوعی موسیقی حماسی باعث خستگی و زدگی مخاطبی میشود که برای تماشای یک فیلم سینمایی به سالن آمده و نه نمایش رادیویی.
جشن تولد/عباس لاجوری
یک محصول سفارشی دیگر که متاسفانه علیرغم داشتن حمایت ابتر مانده است. هدف مقدس کارگردان و البته انجمن دفاع مقدس که تولید محصولی در نقد رفتارهای افراطی اخیری است که در منطقه راه افتاده این بوده که محصولی واقعا دافعه برانگیز نسبت بهاین رفتارها خلق شود اما مشکل اینجاست که در نگارش فیلمنامه همه چیز آن قدر سطحی و سردستی پیش رفته که بعید است حتی مخاطب تلویزیون هم به چنین اثری روی خوش نشان دهد.
تنها نقاط قوت فیلم بازیهای احمد کاوری و علیرام نورایی هستند امااین دو نفر نیز کاملا مشخص است که ماده خام لازم برای پیشبرد داستان را نداشتهاند و برای همین حضورشان کمک چندانی به رو شدن دست کارگردان در همان نیم ساعت ابتدایی نمیکند.
"جشن تولد" یک فیلم کاملا سفارشی است که کاملا منطبق با کلیشههای آثار سفارشی ساخته شده است؛ فیلمیکه مطمئنا یک اتلاف بودجه تمام عیار است و نه در جشنواره موفق بود و نه در اکران عمومیموفق خواهد بود.
آب نبات چوبی/حسین فرحبخش
ویروس شبیه شدن به اصغر فرهادی به یکی از متنفذترین(!) سینماگران سینمای بدنه هم رسوخ کرده است. حسین فرحبخش که زمانی سینمای شبه روشنفکرانهای که قصد دارد با کپیبرداری از فرهادی مخاطب جلب کند را مدام تمسخر میکرد خود در ساخته جدیدش یکی از دنبال کنندگان روش همین کپیبرداران شده است.
فقط در نظر بگیرید فیلمنامه اولیه "آب نبات چوبی" را یک تجاریساز به نام کامران قدکچیان ساخته است و فرحبخش برای آن که از قافله کپیکاران جا نماند آن را برای بازنویسی در اختیار علی اصغری که بیشتر نوشتههایش متأثر از سبک فرهادی در گونه خرده پیرنگ جای داشته، قرار داده است! ترکیب قدکچیان و اصغری هم که مشخص است؛
درست ماننداینکه یک کله پز را کنار متخصص تولید غذایایتالیایی قرار دهید تا محصولی مشترک خلق کنند که نه حتی خود کله پز میتواند به آن لب بزند و نه او که سالها غذایایتالیایی درست کرده است. "آب نبات چوبی" اگر با همان سبک و سیاق روایت کلاسیکی که فرحبخش سالهاست در آن تجربه کسب کرده ساخته میشد حتی اگر به جشنواره راه پیدا نمیکرد میتوانست مخاطب عام را به خود جلب کند اما محصول فعلی که از یک طرف میخواهد خرده پیرنگ باشد و از طرف دیگر هر جا که کارگردان کم میآورد به سمت الهمانهای تجاری میرود نه میتواند منتقد را راضی کند و نه مخاطب.
حضور رضا عطاران در نقش مردی هیولاوش در فیلم هم نه تنها کمکی به خروج آن از دوگانگی نمیکند که اتفاقا باعث تلف شدن استعداد بازیگری میشود که همواره نشان داده تلاش زیادی میکند برای خارج کردن فیلم از افت دراماتیک.
برای خواندن بخش اول - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش دوم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش سوم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.
برای خواندن بخش پنجم - بهترین و بدترینهای جشنواره سی و چهارم فجر - اینجا کلیک کنید.