در ویدئوی اول داریوش مهرجویی به صراحت و با حالتی پریشان و بسیار معترض درباره اتفاقات رخ داده برای فیلمش حرف زد و جمله ای بر زبان راند که مخاطبان را بسیار متاثر ساخت "بیایید بزنید من را بکشید... ".
بعد از آن، بسیاری از حرفها و اقدام او حمایت کردند و حتی چند صنف سینمایی و انجمن منتقدین سینمای ایران و ... بیانیه های در حمایت تمام و کمال از این فیلمساز منتشر کرده و از وزارت ارشاد و سازمان سینمایی خواستند هر چه زودتر مشکل این این کارگردان با سابقه و تاثیر گذار سینمای ایران را حل کنند.
بعد از ویدئو اول، سازمان سینمایی اعلام کرد فیلم لامینور توقیف نیست و تنها از اکران عید کنار گذاشته شده است و قرار است برای عید فطر اکران شود.
اعتراض داریوش مهرجویی به توقیف لامینور
بعد از این اتفاق ویدئو دومی از داریوش مهرجویی منتشر شد که او آرام شده و درباره این که مشکلش حل شده است و به او اطلاعات غلطی داده اند ،سخن راند و این بار خیل عظیم دیگری خصوصا در فضای مجازی شروع کردند به نقد رویکرد داریوش مهرجویی و استفاده از الفظی چون : "مشکل فیلم خودت حل شد دیگر تمام، همه چی گل و بلبل شد؟" یا "چرا به انتقاد از سانسور و توقیف ادامه نمی دهی" و ...
واقعا روند این اتفاق در ظرف 3 روز حیرت آور است. اما روز گذشته دوباره صوتی از ایشان منتشر شد که این بار حرف از این میزند که او را گول زده اند و چند کاغذ هم نوشته و امضا کرده است که از نظر او باطل است و نسبت به محمدرضا شریفینیا اعتراض کرد و گفت که او آمده و ویدئو دوم را با اصرار شریفی نیا و خط دهی او گرفته و منتشر کرده اند و ...
حال نکته اینجاست که همه این اتفاقات در شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی رخ داده و انگار در جامعه ایران قدرت و تاثیر گذاری شبکه های اجتماعی بسیار بیشتر از رسانههاست که این شیوه اطلاع رسانی اتخاذ شده است. اما این قدرت تاثیر گذاری همگانی و سریع الوصول یک پاشنه آشیل هم دارد و آن هم این است که در این فضا هیچ قانونی وجود ندارد.
همان گونه که در لحظه ای میلیونها لایک و کامنت در تائید یک اتفاق یا سخنی رقم می خورد، در لحظه ای بعد هم میتواند میلیونها دیس لایک، فحش، بد و بیراه به سوی همان شخص یا اتفاق روانه شود! کما اینکه در 2 ویدئو داریوش مهرجویی شاهد هر 2 اتفاق بودیم.
در صوتی که از مهرجویی شنیدیم هم خود او از حجم بی احترامی که به او شده بسیار شاکی و ناراحت بود و البته در ویدئو دوم هم اذعان داشت که از استقبال و حمایتی که از او (ویدئو اول) شده متعجب است.
بهر روی این دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی مانند رینگ بوکسی است که هر کس وارد آن شد حتما مشت خواهد خورد حال چه در پایان بازی برنده باشد یا بازنده، آنچه حتمی است ضربه خوردن است. هیچ شخصی نمی تواند در این مهلکه وارد شود و سلامت از آن عبور کند، این اقتضا چنین فضایی است.
از یک طرف این ارتباط مستقیم فرصتی بسیار غنیمت است و لی از طرف دیگر این جا میدان جدیدی است و در لحظه شاهد واکنش و عکس العمل مخاطبان هم خواهی بود. عرصه جدیدی است، دیگر مانند رسانه های قبل نیست که تو حرفت را بزنی و بنویسی و منتشر کنی حالا شاید چند نفر را ببینی که در باره آن گفتگویی داشته باشی، در این دنیای مجاز ی هر لحظه در معرض قضاوت و تایید و رد هستی. هر کسی هم باشی تفاوتی ندارد از هنرمندی چون داریوش مهرجویی گرفته تا اشخاص سیاسی و ...
ماجرای خداحافظی شهاب حسینی از سینما
حال دیروز شهاب حسینی هم یک ویدئو منتشر کرده و او هم مطالب مختلفی بیان کرده است از خداحافظی و ... گرفته تا پا گذاشتن در راهی جدید و ... و برای او هم همین برخوردها صفر و صدی یا مرده باد، زنده بادی را شاهد هستیم!
نکته دیگر مخاطبان هستند که عمدتا با واژه مردم خوانده می شوند و هرکسی از ظن خود مردم خود را می سازد، در صورتی که واقعا واژه مردم یک بحث سیال و چند وجهی است که به این سادگی نمی توان آن را به کار برد و یا به گروهی خاص اطلاق کرد.
خداحافظی شهاب حسینی از سینما
اینجا واقعا ذکر این نکته ضروری است، این امکانات فناوری در جهان امروز که در اختیار تمام کاربران است و بالطبع هنرمندان یا افراد شناخته شده می توانند از آن بیشتر هم بهره ببرند یک شمشیر دولبه است و استفاده از آن طبیعتا یک دانش و سواد رسانهای جدید را می خواهد. چون این دنیای مجازی به مانند چاه ویل است.
در تعریف چاه ویل و کاربرد آن در ادبیات عامه آمده است چاه ویل جایی است که هرچه در آن بریزند پر نمی شود ؛ چیزی که هرچه خرج آن کنند تمام نمی شود و ...
حواسمان باشد هر موضوع یا مطلبی را که به فضای مجازی بکشانیم مانند همان چاه ویل است که تمامی ندارد و ...
با تمام این اتفاقات داریوش مهرجویی همچنان داریوش مهرجویی است و یکی از عالیجنابان بالا مرتبه در ساحت سینماست. شان و جایگاه او همچنان ثابت است و غیر قابل انکار. شاید اگر مدیریت یا هوشمندی بیشتری وجود داشت از اساس به چنین ورطه ای وارد نمی شد، که خود استاد هم مکرر بیان می کند من از این دنیای جدید شناختی ندارم و ...