کاربری در این باره نوشت:
من جدی با این دو قسمت جوکر که پخش شد خندیدم. حالا شما ببین سهیل مستجابیانو بندازن بیرون دیگه چقد باحال میشه
دیگری نوشت:
سریال جوکر باعث شد به توانایی غلامرضا نیکخواه در طنز پی ببرم
کاربر در این باره نوشت:
کاشکی سهیل مستجابیان هیچوقت خودش نباشه، همون ادای بقیه رو دربیاره. کاربر دیگر نوشت: چقدر وقتی این سهیل مستجابیان رو تو جوکر تحویل نمیگیرن حس خوبی میده به آدم مردک تلخ
دیگری نوشت:
اون گلدون کاکتوس هست بغل دیوار توی برنامه جوکر از سهیل مستجابیان بامزهتره و بیشتر مستمعین و بینندگان رو میخندونه.
کاربر دیگر دربارهی بازی غلامرضا نیکخواه نوشت:
وقتی استعداد، زمانشناسی، بداهه پردازی و بیانشو میبینی میفهمی یه کمدین قدیمی و تئاتری فرقش با دلقکای اینستاگرامی چیه
دیگری نیز نوشت:
با دیدن جوکر می فهمید که در این سالها چه ظلمی در حق رضا نیکخواه شده شاید همانطور که زیر آسمان شهر، حمید لولایی رو به یک فوق ستاره تبدیل کرد، جوکر هم سکوی پرتاب نیکخواه بشه
کاربر دیگر نوشت:
برنامه جوکر نشون داد؛ کسی که دابسمش میسازه صرفا کمدین خوبی نمیتونه باشه
دیگری نوشت:
دیشب نشستم دو قسمت جوکر دیدم و خیلی خندیدم. چقدر قضاوت اولیهام اشتباه بود! وقتی رضا نیکخواه رو تو اون جمع دیدم گفتم آخه چرا ایشون رو انتخاب کردن! وقتی سهیل مستجابیان رو دیدم گفتم ایول چقد بخندیم! اما کاملا برعکس شد هر چی نیکخواه نمک بود مستجابیان لوس بود!!!!!!
احسان رحیم زاده (روزنامه نگار) نوشت:
جوکر را میبینم و حسرت میخورم که چرا استعدادی به نام «غلامرضا نیکخواه» این همه سال در گوشه و کنار سینما و تلویزیون خاک خورده و دیده نشده. هر جای دیگری بود تا الان حداقل چند نقش یک و محوری بامزه در کارنامه داشت. اما در اینجا او چند دهه ایفای نقشهای کوچک و حاشیهای را پذیرفته. در «جوکر» او یک آدم اتوکشیده و جدی است که ناگهانی از قالبش بیرون میآید و صحنه را منفجر میکند. این قدر با جدیت کمر و گردنش را تکان میدهد که انگار دارد جلوی فرمانده ارتش رژه میرود. من از زمان «جنگ هفتاد و هفت» عاشق بازی آقای نیکخواه بودم.
آنجا که آقای نوروزی بود و کف دستش را میبرد بالا و میگفت «خاموش؛ حرف حرف نوروزیه». آیتم دیگری هم بود که گزارشگر پیشش میرفت و این جواب را میشنید که «بفرمایید آبگوشت». دوست دارم ببینم چه کسی میتواند آقای نیکخواه خشک و جدی را بخنداند. من با دیدن «جوکر» یاد این مصرع از مولانا میافتم که «بر بد و نیك جهان همچو شرر میخندی». «جوکر» در ذاتش حاوی این پیام است که نخندیدن چقدر کار دشوار و پیچیدهای است. اینکه بنای این دنیا بر شادی بنا شده و غم و غصه لحظهای و گذراست. و چقدر بیرحمند کسانی که در دنیای واقعی شادی را میدزدند و آدمها را وادار به نخندیدن میکنند.