خشایار اعتمادی از حضور در عرصه موسیقی خداحافظی کرد. او میگوید: مدیریت فعلی به طرز وحشتناکی یارکشی کرده و صرفاً به دنبال سودهای کلان است. چطور میشود کسی که قبلأ برای بچههای هنرمند نوارکاست جابهجا میکرده امروز پشت پورشه بنشیند و روز دیگر لندکروز سوار شود. قطعاً جریان و فسادی وجود داشته است.
خشایار اعتمادی که جزو اولین خوانندگان پاپ پس از انقلاب به حساب میآید و طی سالهای اخیر فعالیت کمی در عرصه موسیقی داشته، وی در اعتراض به وضعیت کیفی موسیقی پاپ و به دلیل عدم فضای مناسب و وجود نگاه صرفاً تجاری به موسیقی، با ارائه یادداشتی از عرصه موسیقی خداحافظی کرده است. این خواننده درباره دلایل کنارهگیریاش از فضای موسیقی توضیحاتی داد و به تحلیل وضعیت گذشته و حال موسیقی پاپ پرداخت.
در گفتوگوی اخیرتان که چند ماه پیش انجام شد، نسبت به امروز کمی به وضعیت موسیقی امیدوارتر بودید. حال خداحافظی شما از عرصه موسیقی غافلگیرکننده است. چرا میخواهید خداحافظی کنید؟
من نزدیک به سه دهه پیش با تصور دیگری وارد عرصه حرفهای شدم. در دهه هفتاد فضای موسیقی پاپ عملأ مسدود بود. در آن مقطع نگاهم به موسیقی با محوریت فرهنگ بود و هنوز به آن نگاه و منظر معتقدم. بهتر است بگویم در دهه هفتاد با نگاهی فرهنگی و نه صرفاً هنری پا به عرصه موسیقی گذاشتم. در آن سالها با این نیت پا به میدان گذاشتم که با موسیقی اصطلاحأ عاشقی کنم نه کاسبی. به همین دلیل شاید آن چه که به لحاظ معنویات و مادیات در موسیقی هزینه کردهام، بسیار زیاد بوده است. طی سالها و دهههای گذشته اگر همکارانم با حمایت تهیهکننده به تولید اثر پرداختهاند، من این کار را نکردهام و آثارم هیچگاه تهیهکننده نداشتهاند و با هزینه خودم تولید شدهاند. ده آلبوم در کارنامه دارم که تهیهکننده همه آنها خودم بودهام. رویه به گونهای بوده که خودم آثارم را ساختهام و سپس آنها را به جریان پخش سپردهام و پخشکنندهها نیز هر طور که خواستهاند با خشایار اعتمادی و آثارش رفتار کردهاند.
با این تفاسیر میتوان گفت بیشترین سود آثارتان به جیب پخشکنندهها رفته است؟
واقعیت این است که نه تنها آلبومهایم برایم سود نداشتهاند، بلکه باعث شدهاند، متضرر شوم. طی این روند، بیش از ضررهای مالی به لحاظ عاطفی ضرر کردهام و ضربه خوردهام. به هر حال کودکی و میانسالی من با عشق به موسیقی سپری شده و همواره به کار و حرفهام متعهد بودهام و نسبت به آن احساس مسئولیت میکردهام. همیشه برای خودم و گوش مخاطبانم ارزش قائل بودهام و زمانی که میدیدم فضای پخش از وضعیت نامناسبی برخوردار است، آسیب دیدهام. گویا همیشه نسبت به من نگاه خاصی وجود داشته و انگار به لحاظ خبری بایکوت بودهام.
دلیل یا دلایل آن نگاه خاص و احیاناً بایکوت خبریتان را چه مواردی میدانید؟
واقعاً هیچگاه نتوانستم دلایل این اتفاق را بفهمم و هرگز علت آن را نفهمیدم. مسئولان نیز به هیچوجه درباره آن چیزی نگفتهاند. حتی در آسیبشناسیهای شخصیام، زمانی که 27 سال گذشته را مرور میکنم، باز هم به نتیجه مشخصی نمیرسم. همیشه تلاشم این بوده که با ادب و اخلاق در جامعه زندگی کنم. طی این سالها در جوامع هنری نیز حضور داشتهام و با آهنگسازان، نوازندگان و ترانهسرایان بسیاری همکاری کردهام. هیچگاه با همکارانم به لحاظ مالی و اخلاقی مشکل پیدا نکردهام. البته همیشه در زمینهکاری اختلاف نظرهایی وجود دارد که طبیعی است. به طور کلی همیشه سعی کردهام از حواشی به دور باشم. در زمینه مشاغل و مسئولیتهای مدیریتی نیز این رویه وجود داشته است. حتی اگر در مواقعی، موارد و موضوعاتی بر خلاف میلم بوده خودم را به رعایت چهارچوبها ملزم دانستهام و اگر سدی وجود داشته تلاش کردهام با تعامل آن را حل کنم و به نتیجه برسانم.
طی این سه دهه زمانی بوده که تصمیم به مهاجرت بگیرید یا این که در حال حاضر چنین تصمیمی ندارید؟
به هیچوجه. به نظرم بهترین کاری که میتوانستم انجام دهم خروج از حوزه موسیقی بوده است. به هیچوجه آدمی نیستم که به خاطر خوانندگی از کشور خارج شوم. به هیچوجه و به هیچ قیمتی این کار را نمیکنم. فرصتهای بسیاری برای مهاجرت داشتهام. مثلاً این که در سال 1378 مسئول همان تیمی که یکی از خوانندگان خانم را از ایران خارج کرد به سراغم آمد، اما جواب من منفی بود. سال 1381 من در آمریکا حضور داشتم که همان شخص باز هم به سراغم آمد و پیشنهاداش را تکرار کرد و بازهم به او جواب منفی دادم که پس از آن دعوتنامه من و شادمهر عقیلی را برایم فکس کرد که باز هم راضی به رفتن نشدم. من دعوتنامه شادمهر را به او دادم و طی آن ماجرا بود که شادمهر تصمیم به رفتن گرفت و مهاجرت کرد.
شما و همنسلانتان به نوعی طی همکاری با صداوسیما پا به عرصه حرفهای گذاشتید، از وضعیت این روزهای تلویزیون و مرکز موسیقی صداوسیما بگویید.
من که در 23 سالگی به صداوسیما رفتم، تهیهکنندگانی را دیدهام که در آن مقطع واقعاً نگران برخورد و حرف زدنم با آنها میشدم، بس که شأن و شخصیت بالایی داشتند. آنها با سواد بودند. امروز میبینم فلان تهیهکننده یواشکی به خوانندهای که همزمان با من به برنامهای دعوت شده، میگوید تو را به برنامه احسان علیخانی میفرستم به شرط آن که تهیه کنسرتهای سال بعدت را به من بسپاری! تهیهکننده صداوسیما نباید با چنین شیوههایی خوانندهها را به سمت خود بکشد! آیا این صداوسیما همان صداوسیمای 27 سال پیش است و این تهیهکنندگان همانها هستند؟
پس از انتشار نامه خداحافظیتان از سوی وزارت ارشاد، دفتر موسیقی و دیگر هنرمندان با شما تماسی برقرار نشده؟
به هیچوجه نه از وزارت ارشاد، نه دفتر موسیقی، نه از مرکز موسیقی صداوسیما یا حوزه هنری تماسی با من گرفته نشده است.
تنها چهار نفر از همکارانم پیگیر ماجرا شدهاند. آقای حمید غلامعلی، قاسم افشار، بابک صحرایی و بهروز صفاریان هنرمندانی هستند که نسبت به خداحافظیام از عرصه موسیقی واکنش نشان دادهاند و با من تماس گرفتند.
یادم هست شخصی از من پرسید صدای کدام خواننده را دوست دارم و میپسندم و من در جواباش گفتم از آنجایی که طی این 27 سال هیچ همکاری از من حرف نزده از کسی حرف نمیزنم و نام نمیبرم.
آیا آن شعرا و ترانهسراهایی که آثارشان را خواندهام، حتی یک بار با من تماس گرفتهاند و گفتهاند مثلاً ممنون که فلان اثرم را خواندهای؟ خیر. درست است که حال برخی از آنها اسم و رسمی پیدا کردهاند، اما حداقل برای شناختهشدن آنها که به اندازه یک ارزن مؤثر بودهام! آنها سراغی از من نگرفتهاند و حتی تماسی نگرفتهاند، اما من همهجا از آنها حرف زدهام.
این از همکارانم و آن از متولیان و سلیقه مخاطبان. دیگر چیزی باقی نمیماند. البته چرا. یک چیز باقی میماند و آن افسوس هدر دادن سیسال از زندگیام است.