داریوش مهرجویی در تمام سالهای فعالیتش تلاش کرده است که آثاری متناسب با شرایط روز جامعه ارائه دهد و در این مسیر شخصیتهای سینمایی ماندگار بسیاری را خلق کرده است که هر کدام در دورهای بروز و ظهور پیدا کردند.
حال او بنا دارد تا پس از مدتها بار دیگر پشت دوربین قرار بگیرد و ساخت فیلم دیگری را با نام «لامینور» آغاز کند، فیلمی که این بار تهیهکنندگیاش را یک کارگردان جوان بر عهده دارد، رضا درمیشیان.
فیلمنامه «لامینور» را مهرجویی به همراه وحیده محمدیفر نوشته است رضا درمیشیان در پاسخ به تمام پرسشها درباره این فیلم پاسخ را به قطعی شدن همه موارد و آغاز کار موکول میکند اما با توجه به اسم این فیلم که یک اصطلاح در حوزه موسیقی است، گمانهزنیها درباره این فیلم به همان فیلمی برمیگردد که مهرجویی چندسالی است میخواهد ورژن دوم آن را بسازد؛ «سنتوری».
تصمیم مهرجویی به ادامه فعالیت فیلمسازی، اتفاقی پسندیده در سینمای ایران به شمار میآید و مطمئناً مشتاقان سینما و دنبالکنندگان فیلمهای این کارگردان لحظهشماری میکنند تا تازهترین ساخته سینمایی او را روی پرده ببینند.
مهرجویی بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران
«مهرجویی بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران» این تیتری است که رسانههای مختلف بعد از اعلام نتیجه نظرسنجی مجله فیلم برای حاصل این نظرسنجی زدند. نظرسنجیای که در آن ۱۴۰ منتقد سینما بهترین فیلمهای تاریخ ایران را از نگاه خودشان انتخاب کردند. براساس این نظرسنجی آثار داریوش مهرجویی بیشترین حضور را در انتخابهای منتقدان داشتند تا با اعلام این مجله او به عنوان بهترین کارگردان تاریخ سینمای ایران انتخاب شود.
گذشت شش سال از آخرین فیلم و بازگشت دوباره به نویسندگی
اما چه شد که مهرجویی پس از حدود شش سال بار دیگر تصمیم به ساخت یک فیلم سینمایی گرفت؟ پرسشی است که شاید پاسخ آن را پس از روی پرده رفتن «لامینور» پیدا کنیم، آخرین بار که او برای ساخت یک فیلم پشت دوربین رفت، مربوط به فیلم «اشباح» در سال ۹۲ بود که در سیودومین جشنواره فیلم فجر هم به نمایش درآمد، فیلمی برگرفته از نمایشنامه «اشباح» هنریک ایبسن. او پیش از این هم در سالهای ۹۰ و ۹۱ به ترتیب دو فیلم «نارنجیپوش» و «چه خوب که برگشتی» را ساخت، فیلمهایی که با واکنشهای متنوعی از سوی منتقدان و مخاطبان سینما همراه شدند که بعضاً منفی هم بودند. اما این کارگردان نشان داد که هنوز به دنبال کسب تجربه و نگاهی تازه در سینماست و شور شوقش برای آنچه که میخواهد تجربه کند تمامی ندارد.
در واقع مهرجویی ممکن است در سالهای اخیر با فیلمهایش منتقدان را شگفتزده نکرده باشد اما فارغ از آن چارچوب ذهنی و زیباییشناسانهای که دنبال میکرده به سراغ کسب تجربههایی نو و تازه در عرصه سینماست و همین مسئله وجه تمایز او با سایر کارگردانان سینمای ایران است. با این حال مهرجویی پس از «اشباح» به یکباره دست از فیلمسازی شست و به سراغ علاقه دیگرش یعنی نویسندگی و مترجمی سوق پیدا کرد و در این مدت کتابهایی چون «دو خاطره: سفرنامه پاریس، عوج کلاب»، «برزخ ژوری»، «آن رسید لعنتی» و... را روانه بازار کرد. در واقع مهرجویی که همواره علاقه بسیاری به کتاب و نویسندگی داشت، به گفته خودش از این طریق ارتباط نزدیک و بیواسطه با مخاطبان خود داشت و میتوانست بازخوردهای بیشتری از آنان دریافت کند، در حالی که در حوزه فیلمسازی تنها از طریق عوامل و غیرمستقیم با مخاطبان در ارتباط بوده است و اینگونه است که اسدالله امرایی مترجم باسابقه درباره مهرجویی و آثارش در حوزه سینما و ادبیات میگوید: «امروزه اگر فیلمسازی را میبینیم که رمان مینویسد و آن رمانش بر دل مردم مینشیند یعنی دارد حرف مردم را میزند که بر دلشان مینشیند.»
چه شد که مهرجویی دست از فیلمسازی کشید
اما چه شد که مهرجویی یکباره دست از فیلمسازی و کارگردانی کشید و به سراغ نویسندگی رفت؟ فارغ از علاقه وافر او به این حوزه و حس دلچسب ارتباط مستقیم با مخاطبان، به نظر میرسید که او تا حدودی از محدودیتها، سانسورها و پروسههای طولانی دریافت مجوز فیلمنامههایش که بعضاً بینتیجه میماند خسته شده بود، این نکتهای بود که او در مراسم رونمایی از کتاب «دو خاطره: سفرنامه پاریس و عوج کلاب» مطرح کرده بود. او حتی در نشستی دیگر که به منظور رونمایی از کتاب دیگرش، «برزخ ژوری» اینچنین به این پرسش پاسخ داد: «به دلیل مسائل اقتصادی در سینما با بنبست روبهرو شدهایم. به هرحال سینما با رمان نویسی تفاوتی ندارد. مشخص کردن شخصیتها و پروراندن آنها در مسیر داستانی است که باید داستان جذابی باشد.» در واقع سخن مهرجویی بیراه هم نیست، او در زمره کارگردانانی قرار دارد که تعداد قابل توجهی از فیلمهایش زیر تیغ سانسور رفتهاند، از «سنتوری» تا «دایره مینا»، «بانو» و... این اتفاقات باعث شده بود تا او دلگیر شود و ادامه فعالیت هنریاش را در مسیر دیگری ببیند و به جای پرده نقرهای، افکار و اندیشههایش را روی کاغذ بیاورد. البته او دستی هم بر هنر نقاشی داشته و دارد و در این مدت که از فیلمسازی دور بوده، دستی بر آتش این حوزه هم داشته است. اما گویا عشق و علاقه وافر به دوربین، پرده نقرهای و در یک کلمه سینما بار دیگر او را به دنیای هنر هفتم کشانده است تا تجربه تازهای را روی پرده به نمایش بگذارد.
«لامینور» ادامهای بر داستان «سنتوری»؟
با مشاهده نام فیلمنامه جدید مهرجویی «لامینور» خود به خود ذهنمان به سراغ موسیقی و نتهای آن میرود و این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که مهرجویی برای دومین بار در کارنامهاش پس از «سنتوری»، به سراغ یک فیلم با مضمونی موسیقایی رفته است؟ یا حتی این فیلم قرار است ادامهای بر «سنتوری» باشد؟ چرا که پیش از این بارها و بارها قرار بود که قسمت دوم این فیلم ساخته شود و اخباری هم از مهرجویی درباره پروسه و فرایند ساخت آن منتشر میشد اما گویا نتیجهای دربرنداشت. «سنتوری» با وجود آنکه نتوانست روی پرده رود و از اکران بازماند اما در نزد مخاطبان به یکی از محبوبترین فیلمهای مهرجویی بدل شد و بسیاری این کارگردان را برای ساخت این فیلم که روایتی از خودویرانگری یک هنرمند در جامعه است، تحسین کردند. با این حال نکته جالب توجه دیگر درباره «لامینور»، حضور کارگردان جوانی چون رضا درمیشیان در کنار مهرجویی به عنوان تهیهکننده است، اتفاقی که باید دید در نتیجه کار تاثیرگذار خواهد بود و درمیشیان در روند تولید پروژه فارغ از تهیهکنندگی در کارگردانی هم به عنوان مشاور همراه مهرجویی حضور دارد؟ با این حال هنوز پرسشهای بسیاری درباره فیلم جدید مهرجویی مطرح است و باید دید که این کارگردان در «لامینور» چه تجربه تازهای را برای مخاطبانش به تصویر میکشد و بار دیگر با فیلمش میتواند منتقدان و تماشاگران را به شگفت آورد و تحسینشان را برانگیزد؟