Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 12:55

24
آذر
گربه کوچولو

گربه کوچولو

دیشب یک گربه کوچولو با صدای غمگین می‌گفت: «میو، میو».

داستانك: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرساز: سحر حقگو

 

دیشب یک گربه کوچولو با صدای غمگین می‌گفت: «میو، میو».

من پشت پنجره رفتم. اما هرجا را نگاه کردم، گربه کوچولو را ندیدم.

بعد برای این که او را خوشحال کنم. با خوشحالی گفتم: «میو، میو».

گربه کوچولو ساکت شد. من باز میو میو کردم.

اما گربه کوچولو دیگر میو میو نکرد.

آن وقت فهمیدم که او خوابیده است.

من گربه کوچولو را ندیدم. اما دعا کردم او توی خواب مرا ببیند.

 

برچسب ها: داستانک، سرگرمی کودک، قصه کودک، کوچولوها، داستانک گربه کوچولو، داستان کوتاه تعداد بازديد: 813 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این داستانک چیست؟

فیلم روز
تصویر روز