به قلم : زهره گردان ؛ روزنامه نگار
تحریریه زندگی آنلاین : *بیتا محمدزاده، کارشناس آموزش کودکان: کودکانی که در سنین پایین مهارتهای کنترل خشم را یاد میگیرند، در آینده به افرادی با ثبات هیجانی، مهارتهای ارتباطی سالم و تواناییهای بالای حل مسئله تبدیل خواهند شد.
*علی یاوری، نویسنده کتاب کنترل خشم: سریعترین و بهترین راه برای کنترل خشم کودکان، همدلی کردن با آنها است؛ کودک باید احساس کند که والدین او را درک میکنند تا به آرامش برسد.
کودکی را تصور کنید که مشتهایش را گره کرده، نفسهایش سنگین شده و نگاهش از عصبانیت شعلهور است. احساس خشم در وجودش میجوشد، اما نمیداند چگونه آن را کنترل کند. او در دنیایی زندگی میکند که بارها و بارها با ناکامی، بیعدالتی و نادیده گرفته شدن روبهرو میشود و احساساتی منفی را درونش تجربه میکند، اما ابزار لازم برای مدیریت این هیجانات را در اختیار ندارد. خشم او فوران میکند؛ گاهی به شکل فریاد، گاهی به صورت گریههای بیامان و گاهی با پرتاب کردن وسایل اطرافش. خیلی از والدین نمیدانند که میتوان این لحظات بحرانی را به فرصتی برای رشد تبدیل کرد.
کنترل خشم در کودکان تنها به معنای فرو نشاندن لحظات عصبانیت نیست، بلکه سفری است به سمت شناخت احساسات، خودآگاهی و یادگیری راههای سالم برای تخلیه هیجانات. اگر کودک بتواند خشمش را بشناسد، آن را بپذیرد و یاد بگیرد چگونه آن را مدیریت کند، نه تنها آرامش بیشتری خواهد داشت، بلکه در آینده فردی خواهد شد که در مواجهه با مشکلات، نه با عصبانیت، بلکه با تفکر و منطق به حل آنها میپردازد. این مهارت یک نیاز حیاتی است، نه فقط برای کودک، بلکه برای تمام کسانی که در مسیر رشد و تربیت او نقش دارند. آیا زمان آن نرسیده که به جای سرزنشِ کودک به او راهی برای بیان احساساتش نشان دهیم؟
بیشتربخوانید:
چرا کودکان عصبانی و پرخاشگر میشوند؟
مهارت مدیریت احساسات
بیتا محمدزاده، کارشناس آموزش کودکان بر این باور است که کنترل خشم در کودکان نیازمند آموزش مهارتهای مدیریت احساسات و رفتار است و این مهارتها باید متناسب با گروه سنی کودکان یاد داده شوند تا تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند.
او درباره گروه سنی ۲ تا ۴ سال (نوپایان) میگوید: «کودکان در این سن توانایی محدودی برای بیان احساسات دارند و بیشتر از طریق رفتار نشان میدهند که ناراحت یا عصبانی هستند. استفاده از واژههای ساده مانند «ناراحتم» یا «نمیخواهم» میتواند به آنها کمک کند تا احساساتشان را به جای رفتارهای پرخاشگرانه بیان کنند. همچنین، تمرینات آرامسازی مانند دمیدن آرام روی دستها یا در آغوش گرفتن عروسک میتواند به کاهش هیجانات آنها کمک کند. نمایش احساسات با تصویر یا کارت نیز راهی مؤثر برای شناخت احساسات است. علاوه بر این، بازیهای تقلیدی که کودک را تشویق به بیان احساسات میکنند، مانند «چهرههای خندان و اخمو»، میتوانند به افزایش آگاهی هیجانی او کمک کنند. والدین باید با داشتن واکنشهای آرام و حمایتگرانه به کودک نشان دهند که احساسات او قابل احترام است و راههای درست ابراز آن را آموزش دهند.»
این مربی مهد درباره گروه سنی ۵ تا ۷ سال (پیشدبستانی و اوایل دبستان) میگوید: «در این مرحله، کودکان میتوانند درباره احساسات خود صحبت کنند، اما هنوز در مدیریت خشم دچار مشکل هستند. یکی از روشهای مفید، استفاده از نقاشی و نوشتن احساسات برای بیان درونیات بدون خشونت است. ساختن دماسنج خشم با رنگها یا درجات مختلف نیز به کودک کمک میکند شدت احساسات خود را بهتر بشناسد و نحوه کاهش آن را بیاموزد. همچنین، تمرینات حل مسئله با ارائه سناریوهای ساده مانند «اگر دوستت اسباببازیات را گرفت، چگونه مشکل را حل میکنی؟» میتواند به تقویت مهارتهای منطقی و حل مسئله کمک کند. استفاده از داستانپردازی برای توضیح وضعیتهایی که ممکن است باعث خشم شوند، به کودک کمک میکند که از طریق گفتوگوی ذهنی، راهکارهای مناسبی پیدا کند. والدین و مربیان باید فضای امنی فراهم کنند که کودک بتواند بدون ترس، درباره احساسات خود صحبت و راهنماییهای مناسبی دریافت کند.»
وی درباره گروه سنی ۸ تا ۱۲ سال (دوره دبستان) میگوید: «در این سن، کودکان تفکر منطقی بیشتری دارند و میتوانند راههای جایگزین برای کنترل خشم را بیاموزند. ورزش و فعالیت بدنی بهعنوان یکی از بهترین راهها برای تخلیه انرژی و کاهش تنش به شدت توصیه میشوند. تنفس عمیق، شمارش تا ۱۰، تصور یک مکان آرام یا حتی گوش دادن به موسیقی ملایم میتواند به کودک کمک کند تا احساسات خود را تنظیم نماید. این روشها به کودک فرصت میدهند تا قبل از واکنش هیجانی، لحظهای مکث کند و درباره رفتار مناسب تصمیم بگیرد.
همچنین، تقویت مهارتهای حل مسئله و آموزش روشهای گفتوگوی مؤثر با دوستان میتواند به کودک کمک کند تا به جای واکنشهای هیجانی، از راهکارهای منطقی استفاده نماید. ایجاد محیط حمایتکننده در مدرسه و خانه، همراه با الگوسازی صحیح توسط والدین و مربیان، یکی از کلیدهای موفقیت در مدیریت خشم کودکان در این سن است. علاوه بر این، آموزش مهارتهای مذاکره و گفتوگوی مسالمتآمیز در مواقعی که کودک احساس ناکامی دارد، میتواند به او کمک کند تا ارتباطات اجتماعی بهتری برقرار کرده و مشکلات خود را به شکل سازندهای حل نماید. ایجاد برنامههای گروهی که کودکان را در یادگیری مهارتهای خودکنترلی مشارکت دهند، مانند تمرینات تیمی یا گروههای بحث و گفتوگو، تأثیر قابلتوجهی در رشد هیجانی آنها دارد.»
محمدزاده تاکید میکند که آموزش این تکنیکها باید پیوسته باشد تا بتواند تأثیر مطلوبی بر رشد هیجانی و اجتماعی او بگذارد. روشهایی که کودک را تشویق به کنترل احساسات خود از طریق راهبردهای سازنده میکنند، باعث میشوند که او در طول زمان مهارتهای بهتری برای مدیریت خشم به دست بیاورد. والدین، مربیان و معلمان نقش مهمی در حمایت از این روند دارند و باید الگویی مناسب برای کودکان باشند.
بیشتربخوانید:
چرایی گوشهگیری در کودکان
شناخت محرکهای خشم
محمدزاده، کارشناس آموزش کودکان همچنین بر این باور است که باید محرکهای ایجاد خشم در کودکان را شناسایی نمود و محیطی امن برای بیان احساسات آنان فراهم کرد تا زمینه کنترل احساسات منفی به وجود آید.
وی سخنانش را اینگونه توضیح میدهد: «کودکان ممکن است در موقعیتهایی مانند احساس نادیده گرفته شدن، ناکامی در انجام یک کار یا تغییرات ناگهانی در برنامه روزانه دچار خشم شوند. اگر والدین بتوانند این محرکها را تشخیص دهند، فرصت بهتری برای پیشگیری از بروز خشم خواهند داشت و میتوانند راهکارهای مناسبی برای کمک به کودک ارائه دهند.»
این کارشناس آموزش کودکان معتقد است که سرزنش و تنبیه صرفا باعث میشود کودک احساسات خود را سرکوب کند. او میگوید: «کودکان باید احساس کنند که میتوانند بدون ترس از تنبیه یا سرزنش، احساسات خود را بیان کنند. فضای باز و حمایتگرانه در خانه و مدرسه به آنها این امکان را میدهد که درباره هیجانات خود صحبت کنند و راهنماییهای مناسبی دریافت کنند.»
او به اهمیت الگوسازی توسط والدین و مربیان تأکید دارد و میگوید: «کودکان رفتارهای اطرافیان خود را تقلید میکنند. اگر والدین و مربیان بتوانند خشم خود را به شیوهای سالم مدیریت کنند، کودک نیز یاد میگیرد که چگونه با احساساتش کنار بیاید. برخورد آرام و منطقی والدین در موقعیتهای تنشزا یکی از مؤثرترین روشهای آموزش کنترل هیجانات به کودک است.»
وی بر این باور است که کنترل خشم در کودکان یک فرآیند زمانبر بوده و نیازمند آموزش مداوم، حمایت هیجانی و تشویق به استفاده از ابزارهای عملی است. کودکانی که در سنین پایین این مهارتها را یاد بگیرند، در آینده افرادی با ثبات هیجانی، مهارتهای ارتباطی سالم و تواناییهای بالای حل مسئله خواهند شد.
تغذیه و سبک زندگی
تغذیه و سبک زندگی تأثیر مستقیمی بر تنظیم هیجانات کودکان دارند و بسیاری از رفتارهای پرخاشگرانه و نوسانات خلقی میتوانند ناشی از این عوامل باشند. محمدزاده، کارشناس آموزش کودکان در این باره میگوید: «مصرف مواد غذایی سرشار از قند و افزودنیهای مصنوعی میتواند باعث افزایش تحریکپذیری کودکان و تشدید رفتارهای پرخاشگرانه شود. در مقابل، غذاهایی که غنی از امگا ۳، منیزیم و ویتامینهای گروه B هستند، به تنظیم سیستم عصبی و کاهش استرس کمک میکنند. والدین باید توجه داشته باشند که تغذیه سالم نه تنها رشد جسمی کودک را تضمین میکند، بلکه بر رفتارهای هیجانی و میزان تحریکپذیری او نیز تأثیرگذار است.»
وی همچنین اهمیت خواب کافی در تنظیم هیجانات کودکان را مورد تأکید قرار میدهد و میگوید: «کودکانی که برنامه خواب منظمی ندارند، بیشتر دچار نوسانات خلقی و رفتارهای پرخاشگرانه میشوند. کمبود خواب باعث کاهش توانایی کودک در مدیریت هیجانات و افزایش تحریکپذیری او میشود. ایجاد محیطی آرام برای خواب و تنظیم برنامه خواب منظم به کاهش تنشهای کودک و افزایش تمرکز او کمک میکند.»
این کارشناس آموزش کودک همچنین نقش محیط خانوادگی و اجتماعی را در شکلگیری رفتارهای هیجانی کودک بسیار حیاتی میداند و معتقد است کودکانی که در محیطهای پرتنش و پر از استرس رشد میکنند، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه بیشتری نشان دهند. وی در پایان به والدین گوشزد میکند که رفتارهای هیجانی کودکان تنها نتیجه تربیت یا تصمیمهای آنی نیستند، بلکه سبک زندگی، تغذیه و شرایط محیطی نیز تأثیر بسزایی در شکلگیری این رفتارها دارند. توجه به این عوامل میتواند کودک را در مسیر رشد هیجانی سالم قرار دهد و به او کمک کند تا احساسات خود را بهتر مدیریت نماید.
بیشتربخوانید:
افسردگی در کودکان را جدی بگیرید!
قصهگویی و بازی
علی یاوری، نویسنده کتاب «کنترل خشم کودک» هم بر این باور است که میتوان از طریق قصهگویی و بازی، مهارت مدیریت هیجانات را به کودکان آموزش داد. او که در کتاب خود با تعریف 12 داستان و انجام فعالیتهای عملی، راهکارهای کنترل هیجانات را آموزش داده است، تأکید میکند که داستانسرایی و فعالیتهای هدفمند نه تنها کودک را سرگرم میکنند، بلکه به او کمک مینمایند تا احساسات خود را بشناسد، درک کرده و به شیوهای مناسب ابراز کند.
وی میگوید: «سریعترین و بهترین راه برای کنترل خشم کودکان، همدلی کردن با آنها است. کودک باید احساس کند که والدین او را درک میکنند. این همدلی را میتوان در سه مرحله عملی کرد: ابتدا همقد کودک شوید، به چشمانش نگاه کرده و ارتباط مستقیم برقرار کنید. سپس ریشه احساسات منفی او را بشناسید و برایش توضیح دهید، مثلا به او بگویید «میدانم که ناراحتی چون برادرت بدون اجازه مداد رنگیهایت را برداشته است». در نهایت، نام هیجانی که به سراغ کودک آمده است را برایش بیان کنید؛ وقتی او بداند که احساساتش دیده و درک شده است، آرامش بیشتری پیدا خواهد کرد.»
یاوری همچنین بر نقش تماشای انیمیشنهای پرتحرک در رفتارهای کودکان تأکید میکند و توضیح میدهد که تماشای این نوع محتوا، اگر مدیریت نشود، میتواند خشم و هیجانهای نهفته را در کودک افزایش دهد. وی توصیه میکند که والدین بعد از تماشای این انیمیشنها یکی از این سه کار را انجام دهند: «اول، یک بازی حرکتی با فرزندشان انجام دهند تا انرژی نهفته کودک تخلیه شود؛ دوم، یک بازی تخیلی ترتیب دهند تا او بتواند ذهن خود را از هیجانهای انیمیشن رها کند، مانند بازی «ماجراجویی در دریا» که در آن کودک تصور میکند در حال پارو زدن با کشتی است؛ و سوم، بازیهای پرتابی انجام دهند، مثلا چند کاغذ مچاله کنند و آنها را به صورت توپ درآورند و به سمت یکدیگر پرتاب کنند. این فعالیتها کمک میکنند که انرژی کودک به شیوهای مثبت هدایت شود.»
وی در ادامه تأکید میکند که مدیریت خشم کودکان امری حیاتی است، زیرا در صورت بیتوجهی، این احساسات سرکوب شده در آینده به شکلهای مختلف بروز خواهند کرد. او هشدار میدهد که اگر والدین خشم کودک را نادیده بگیرند، ممکن است این احساس به جای فروکش کردن، تبدیل به غم شود. به گفته یاوری، یکی از راههای مؤثر برای کاهش خشم کودک، تبدیل شدن به یک شنونده حرفهای است: «وقتی فرزندتان عصبانی است، بیتفاوت از کنار او عبور نکنید. با دقت به صحبتهایش گوش دهید، احساساتش را تأیید کنید و با حرکات غیرکلامی به نیازهایش واکنش نشان دهید. در این فرآیند خود را کنترل کنید و از کوره در نروید.»
او همچنین توصیه میکند که بهترین زمان برای آموزش مدیریت خشم، قبل از بروز آن است: «والدین میتوانند و باید با استفاده از قصهگویی و بازی به کودکان بیاموزند که چگونه هیجانات خود را کنترل کنند و رفتارهای مناسبتری داشته باشند.»
وی در پایان تأکید میکند کودکانی که مهارت مدیریت خشم را یاد نگیرند، ممکن است در نوجوانی با چالشهای بیشتری روبهرو شوند و اینکه بسیاری از خشمهای سرکوبشده کودکی در نوجوانی به شکل واکنشهای شدیدتری ظاهر میشوند. برای جلوگیری از این اتفاق، والدین باید نه تنها بر رفتارهای کودک نظارت داشته باشند، بلکه باید به احساسات او احترام بگذارند و راههای سالم برای تخلیه هیجانات را به او آموزش دهند.
سخن پایانی
در دنیایی که پیچیدگیهای احساسات، چون موجهای دریا در دل کودکان جاری است، چه سعادت بزرگی خواهد بود اگر والدین، سکانداران این کشتی کوچک باشند و با آگاهی، فرزندان خود را به ساحل آرامش رهنمون سازند. به امید روزی که هر مادری و پدری درک کنند که هیجانات کودک، نه زائدهای گذرا، که قلب تپنده شخصیت او در فردای زندگی است.
کودکان، تماشاگران خاموش رفتار والدین هستند، آینهای که مهر و خشونت را بازمیتاباند و چه شیرین است آن لحظهای که در آینه دل آنان، فقط انعکاس مهربانی باشد. آگاهی والدین از راههای مدیریت هیجانات، نه تنها پناهگاهی برای فرزندان، بلکه چراغی است که راه بزرگسالی سالم و سرشار از آرامش را برای آنان روشن میسازد.
بیایید جهانی را تصور کنیم که هر والد، با درک نیازهای عاطفی فرزندش، دست او را به مهر بگیرد، او را در مسیر شناخت احساساتش تنها نگذارد و بیاموزد که چگونه خشم، غم یا شادی را به شکلی سازنده بیان کند. آنگاه کودک امروز، بزرگسال فردایی خواهد شد که روانش نه در بند سرکوب که در آغوش خودآگاهی و سلامت آرام گرفته است.









