بسیاری از تنشها و سوءتفاهمهای روزمره ناشی از قضاوت عجولانه درباره نیت دیگران است، اما روانشناسان معتقدند با تمرین درک سخاوتمندانهتر از رفتارها، میتوان به آرامش بیشتر و ارتباطات سالمتری دست یافت.
به گزارش فرارو به نقل از هاف پست، همه ما در زندگی روزمره با موقعیتهایی روبهرو میشویم که رفتار دیگران برایمان آزاردهنده یا گیجکننده است؛ خواه در ارتباط با فرزندمان باشد، خواه با شریک زندگی، دوست یا همکار. روانشناسان معتقدند که در این موقعیتها، نوع واکنش ما تعیینکننده کیفیت رابطه است. آنچه تفاوت ایجاد میکند، انتخاب میان دو نگاه است: «کمسخاوتترین تفسیر» (Least Generous Interpretation) و «سخاوتمندانهترین تفسیر» (Most Generous Interpretation).
به گفتهی بکی کندی، روانشناس بالینی و نویسندهی کتاب Good Inside: A Guide to Becoming the Parent You Want to Be، اغلب ما در مواجهه با دیگران بیدرنگ به سراغ بدترین برداشت ممکن میرویم؛ یعنی فرض میکنیم رفتار نامناسب دیگران از نیت بد یا شخصیت منفی آنها سرچشمه میگیرد. او میگوید: «بیشتر ما در کودکی یاد گرفتهایم که رفتار بد را با نیت بد یا بد بودن فرد یکی بدانیم. به همین دلیل ذهنمان بهطور خودکار از اشتباه یا بیاحترامی دیگران نتیجه میگیرد که آنها بدخواه ما هستند.»
حتی خود او، با وجود سالها تجربه در رواندرمانی، از این واکنش ذهنی در امان نیست. کندی توضیح میدهد: «وقتی فرزندم با لحن تند پاسخ میدهد یا مرا نادیده میگیرد، ذهنم فوراً میگوید: او گستاخ است، به من احترام نمیگذارد. اما آموختهام که قبل از قضاوت مکث کنم و بپرسم: سخاوتمندانهترین تفسیر ممکن چیست؟ شاید خسته است، شاید هنوز نمیتواند احساساتش را به زبان بیاورد و رفتار پرخاشگرانهاش تنها راهی است که میتواند نشان دهد چه درونش میگذرد.»
کندی تأکید میکند که این تغییر زاویهی دید شاید ساده به نظر برسد، اما تأثیری عمیق بر روابط دارد. وقتی ذهنمان را از قضاوت به سمت کنجکاوی سوق دهیم، جهان پیرامونمان تغییر میکند: قشقرق کودکمان دیگر صرفاً «بدرفتاری» نیست، بلکه نشانهای از نیاز عاطفی اوست؛ و سوءتفاهم در رابطهی عاطفی، فرصتی برای درک بهتر یکدیگر میشود.
او میگوید: «این تغییر ذهنی کوچک همهچیز را دگرگون میکند. البته این به معنی توجیه رفتار بد نیست، بلکه درک رفتار پیشنیاز تغییر آن است. برای کمک به تغییر باید ابتدا بفهمیم چه چیزی پشت آن رفتار نهفته است.»
چرا تفسیر سخاوتمندانه مؤثر است
به گفتهی کندی، سخاوتمندانهترین تفسیر تنها یک ترفند تربیتی نیست، بلکه یک مهارت زندگی است. این نگاه ما را وادار میکند تا میان «خودِ فرد» و «رفتارش» تمایز قائل شویم و رفتار را در بستر وسیعتری درک کنیم.
وقتی این نگاه را در ارتباط با کودکان به کار میگیریم، در واقع به الگویی تبدیل میشویم که میخواهیم فرزندمان از آن بیاموزد: والدینی کنجکاو، دلسوز و همدل. کودکان در این فرایند میآموزند که «انسانها همیشه اشتباه میکنند و آنچه در ظاهر میبینیم، لزوماً همهی ماجرا نیست.»
کندی میگوید: «وقتی به کودکتان کمک کنید به جای قضاوت و سرزنش، با کنجکاوی به رفتار خود نگاه کند، در واقع به او ابزاری میدهید که بتواند رفتار خود را تحلیل و اصلاح کند. اما شرم و سرزنش باعث میشود در همان چرخهی منفی باقی بمانیم و توان تغییر را از دست بدهیم.»
این قاعده در مورد بزرگسالان هم صادق است. در زوجدرمانی، این تغییر نگرش میتواند شکافهای عاطفی را پر کند. برندن یوکینز، درمانگر روابط، میگوید: «در جلسات درمانی از مراجعانم میپرسم: آیا در گفتههای شریکتان نشانهای از بدخواهی میبینید؟ در بیشتر موارد وقتی با دقت به این سؤال فکر میکنند، درمییابند که ذهنشان از روی ترس و برای محافظت از آسیب مجدد، برداشت بدبینانهای ساخته است. اما وقتی باور کنیم که دیگری، با همهی خطاهایش، همچنان تلاش میکند دوستمان بدارد، آشتی و ترمیمی عمیق ممکن میشود.»
کندی مثالی ساده از روابط دوستانه میزند: فرض کنید دوستی دیر به قرار میرسد. ذهن ما بلافاصله سراغ کم سخاوتترین تفسیر میرود و میگوید: «او برای وقت من ارزشی قائل نیست.» اما اگر از زاویهی سخاوتمندانهترین تفسیر نگاه کنیم، ممکن است فکر کنیم: «شاید امروز سرش خیلی شلوغ بوده یا با مشکلی درگیر است.» در نتیجه، به جای دلخوری، همدلی شکل میگیرد و رابطه گرمتر میشود.
اما گاهی تفسیر کمسخاوت هم لازم است
یوکینز توضیح میدهد که LGI یا همان کمسخاوتترین تفسیر، نوعی واکنش عصبی ریشهدار است؛ یعنی هر بار که از کسی بدترین برداشت را میکنیم، این مسیر عصبی در مغز ما تقویت میشود. به بیان دیگر، LGI بازتابی از اضطراب ما در اعتماد کردن به دیگران است.
او میگوید: «اگر بتوانیم حتی برای لحظهای این سیگنال را قطع کنیم، ذهنمان فرصتی کوتاه برای توقف پیش از سقوط در چرخهی اضطراب پیدا میکند.» یوکینز برای تمرین این مهارت از شوخطبعی استفاده میکند: «وقتی کسی برای جلسه دیر میکند، به شوخی به خودم میگویم: "احتمالاً آدمفضاییها او را ربودهاند!" این شوخی ساده مرا از حالت قضاوت خارج میکند و ذهنم را برای تفسیرهای مختلف باز نگه میدارد.»
البته او یادآوری میکند که همیشه نباید به دیگران «فرصت دوباره» داد. در روابطی که فردی مکرراً بیاحترامی یا آزار روا میدارد، لازم است مرزها مشخص شود. او میگوید: «در چرخههای سوءاستفاده یا بیتوجهی، معمولاً فرد آسیبزننده از دیگران میخواهد همچنان با دیدی سخاوتمندانه به او نگاه کنند، در حالی که رفتارهایش شایستهی چنین نگاهی نیست.»
در چنین شرایطی، بهجای ادامهی تفسیر سخاوتمندانه، باید مرز بکشید و از خود مراقبت کنید: «میتوانید پیام آخر را بیپاسخ بگذارید یا شب را به مراقبت شخصی اختصاص دهید، بهجای آنکه دوباره وقت خود را صرف کسی کنید که حاضر نیست برای شما ارزش قائل شود.»
تمرین مداوم برای ساختن ذهنی سالمتر
به گفتهی یوکینز، بسیاری از انسانها، چه کودک و چه بزرگسال، نیتهای خوبی دارند که مغز ما بهسادگی از آن غافل میشود. بهکارگیری ذهنیت سخاوتمندانهترین تفسیر کمک میکند دوباره این واقعیت را ببینیم. او میگوید: «هدف این نیست که مغز را فریب دهیم تا به همه اعتماد کند، بلکه باید با تمرین مداوم دریابیم که در بیشتر موارد، مردم نیتهای مثبتی دارند، هرچند همیشه بهترین رفتار را نشان نمیدهند.»
نتیجهی این تمرین فقط در نحوهی دیدن دیگران نیست، بلکه بر نگرش ما به خود نیز اثر میگذارد. وقتی مدام از دیگران بدترین برداشت را داریم، کمکم نسبت به نیتهای خودمان هم بیاعتماد میشویم و جهان برایمان تنگتر میشود. یوکینز میگوید: «وقتی اعتمادمان شکسته میشود، تمایل داریم همیشه بدترین سناریو را فرض کنیم. اما ادامهی این مسیر باعث میشود حتی به نیتهای خودمان نیز شک کنیم و احساس امنیت درونیمان از بین برود.»
ذهنیت سخاوتمندانه، عضلهای است که باید آن را تقویت کرد
بکی کندی در پایان یادآوری میکند که داشتن تفسیر سخاوتمندانه یک مهارت لحظهای نیست، بلکه عضلهای ذهنی است که باید آن را در زمانهای آرام تقویت کنیم تا در شرایط بحرانی بتوانیم از آن استفاده کنیم. او میگوید: «در لحظههای آرام باید این عضله را تمرین دهیم تا در زمان تنش بتوانیم آن را به کار بگیریم.»
در نهایت، این درس ساده از روانشناسی نهتنها والدین را در درک بهتر کودکان یاری میکند، بلکه روابط انسانی در تمام ابعاد زندگی را عمیقتر، صبورانهتر و انسانیتر میسازد؛ تغییری کوچک در ذهن، اما تأثیری بزرگ در جهان درون و بیرون ما.