حجت الاسلام سیدعلی بنیصدر؛ محقق و پژوهشگر
تربیت کودکان به عنوان یکی از وظایف والدین، دارای ابعاد مختلفی است. غفلت از هر بُعد تربیت و تمرکز بر سایر ابعاد، موجب ناقص ماندن این امر خطیر خواهد بود.
یکی از ابعاد این مسأله، «هدف آموزی» است که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد.
زندگی بدون هدف برای هر انسانی در هر سن و سالی که باشد، مساوی است با گذران عمر بدون حاصل و ثمر.
بازخوانی زندگی افراد موفق، نشان میدهد که موفقیت جز از طریق هدفگذاری حاصل نشده و نخواهد شد، پس پدران و مادرانی که برای تربیت فرزندان خویش تلاش میکنند، باید بخشی از برنامه تربیتی خود را به «هدف گذاری» اختصاص دهند.
آنان باید به فرزندان خود بیاموزند که موفقیت در هر عرصه از زندگی، نیازمند یک برنامهریزی است و امکان برنامهریزی جز از طریق هدفگذاری میسر نخواهد شد.
کمتر کسی است که در زندگی خود هدفگذاری نکرده باشد و هدفی در سر برای آینده نداشته باشد. حتی افراد ناموفق و شکست خورده نیز هدفی برای آینده دارند.
برخی به دنبال اهداف کوچک و کم اهمیت و برخی به دنبال اهدافی بزرگ و شاید دست نیافتنیاند. عدهای نیز اهداف متناسب با توان و استعداد خود دارند.
اهداف افراد به تناسب سلایق و علایق ایشان متفاوت است و نیز به فراخوار توانمندیها و قابلیتهایشان ممکن است متغیر باشد.
اهداف نوجوانان متفاوت با اهداف جوانان است و اهداف جوانان نیز با اهداف میان سالان یکسان نیست.
گاهی برخی اهداف به حدی دور از واقعیت هستند که بهتر است آنها را رؤیا نام نهیم و بعضی اهداف نیز به حدی کوچک هستند که شاید بدون هیچ گونه برنامه و تلاشی به مرور زمان تحقق یابند.
هدف شناسی و هدفگذاری صحیح، متناسب و منطقی یکی از الزاماتی است که باید به دقت مورد توجه باشد. اصل هدفگذاری، امری است که معمولاً خواسته یا ناخواسته، افراد بدان توجه دارند ولی این امر در کودکان و نوجوانان ممکن است مورد غفلت قرار گیرد و به همین دلیل، نقش خانواده در تشویق فرزندان به هدفگذاری در زندگی، اهمیت بیشتری مییابد، بلکه یکی از وظایف ایشان میگردد.
برای این تحقق این مهم، توجه به چهار نکته ضروری است:
ضرورت هدفگذاری
نخست آنکه فرزند باید ضرورت هدفگذاری را دریابد و آن را امری غیرلازم تلقی نکند.
هشدار نسبت به اینکه گذران ایام کودکی و نوجوانی بدون هدف گذاری، موجب آسیبهای متعدد در آینده خواهد شد، ممکن است او را نسبت به این ضرورت آگاه کند.
معرفی افراد موفق و اینکه با هدفگذاری به این موفقیت دست یافتهاند، موجب ترغیب فرزندان به هدفگذاری خواهد بود.
آزمایش هدفگذاریهای کوچک در برنامههای شخصی و تجربه کردن کسب موفقیت پس از هدفگذاری نیز آنان را به این امر دلگرم میکند.
مثلاً خانواده به فرزند خود پیشنهاد دهد که در یک دوره زمانی کوتاه مدت، کسب یک موفقیت را برای خویش، هدفگذاری و برای تحقق آن برنامهریزی کند و پس از اتمام آن دوره زمانی، محصول هدفگذاری و برنامهریزی خود را مشاهده نماید تا به ضرورت این امر نسبت به اهداف بزرگتر آگاه شود.
هدفگذاری منطقی
شاید برخی افراد، تصوری که از هدفگذاری دارند، همان رؤیا پردازی باشد و گمان کنند که هدفگذاری یعنی رؤیا پردازی برای آینده که با علم به اینکه دست یافتنی نخواهد بود.
قطعاً منظور از هدف گذاری، رؤیا پردازی نیست. رؤیا یک هدف بیمنطق و نامعقول است.
مثلاً اینکه کسی آرزو کند که نیمی از جهان را به تصرف خود درخواهد آورد و یا مانند کسی که در رؤیای خویش، تصور کند قدرتی را به دست آورده که میتوانند بیوقفه، عرضِ اقیانوسِ آرام را شنا کند.
باید دقت شود که فرزندان هدفگذاری را با رؤیا پردازیهای پوچ اشتباه نگیرند.
هدفگذاری هنگامی ارزشمند است که منطقی و معقول باشد اگرچه دست یافتن به آن بسیار دشوار باشد، بلکه زیباترین اهداف، آنهایی هستند که دست یافتن به آنها دشوارتر باشد.
مانند آنکه هدف شخصی، این باشد که در یک رشته علمی، متخصص و متبحر شود و حتی آنکه هدفش این باشد که متخصصترین فرد در یک رشته علمی خاص باشد.
کسب این هدف شاید دشوار باشد، اما منطقی و معقول است، چون دست یافتنی است.
پس باید به فرزندان آموخت که هدفی را برگزینند که دست یافتنی باشد.
هدفگذاری بی فایده
ممکن است برخی اهداف دست یافتنی باشند و شاید دست یافتن به آنها بسیار دشوار باشد ولی در عمل، فایدهای به حال فرد یا اجتماع نداشته باشد.
شاید تشخیص این امر برای کودکان و نوجوانان ممکن نباشد و در این زمینه توانایی و اطلاعات کافی را نداشته باشند، پس خطدهی و راهنمایی فرزندان نسبت به انتخاب اهداف صحیح و مفید از وظایف والدین است.
اگر لازم بود در این خصوص گفتگوی نسبتاً مفصلی نیز با کودکان شود، حتماً برای آن وقت کافی اختصاص یابد.
کودک باید قانع شود و بپذیرد که هر هدفی ارزش تلاش و صرف وقت ندارد.
ارزش عمر بالاتر از آن است که بخواهیم ثانیه ثانیه وقت گرانبهاتر از طلا را برای کسب هر موفقیتی، صرف کنیم.
بهترین اهداف، مواردی هستند که اولاً به حال فرد، مفید بوده و ثانیاً نفع و فایدهای را به اجتماع برسانند.
هرچه دایره منافع مادی و معنوی اجتماعی از تحقق یک هدف، وسیعتر باشد، ارزش آن هدف، بالاتر خواهد بود.
پس دقت شود که هر هدفی شایسته صرف وقت و زمان نیست.
ناامیدن نشدن در شکستها
الزاماً هر تلاش و کوششی برای کسب اهداف، به نتیجه نمیرسد.
کافی است یک خطا در شیوه برنامهریزی صورت گرفته باشد و یا یک ناهماهنگی در اجرای برنامه، رخ دهد، تا حاصل ساعتها کار و تلاش بر باد رود.
شکست نه نشانه دست نیافتنی بودن یک هدف است و نه نشانه ناتوانی فرد در کسب هدف.
شکست، پایان راه نیست بلکه یک اتفاق ناگوار است که در زندگی هر فرد ممکن است، واقع شود.
متأسفانه برخی افراد در مواجهه با هر شکست و ناکامی، اهداف خود را تغییر میدهند، از اهداف بزرگ، به سوی اهداف کوچکتر میروند، از تصمیمات قاطع خود باز میگردند و در برنامههای خود تجدید نظر میکنند.
در مواجهه با شکست، جای ناامیدی و تغییر اهداف نیست بلکه باید گذشته را بازخوانی و نقاط ضعف و قوت را به درستی استخراج کرد.
شاید همان لحظه که از یک شکست ناامید شدهاید تا موفقیت فقط یک قدم، فاصله داشته باشید، پس رشته کار را به آسانی رها نکنید.
تصور کنید در بازی فوتبال اگر یک تیم گل بخورد، بازی را رها نمیکند بلکه تلاش خود را مضاعف و حملات را بیشتر میکند، تهاجم را وسیعتر میکند تا بتواند شکست گذشته را جبران کند، پس درس گرفتن از شکستها و ناامید نشدن از ناکامیها نیز درسی است که باید به فرزندان آموخت.