ستاره حمیدی؛ كارشناس ارشد روانشناسی
خشم یك هیجان طبیعی و اجتنابپذیر زندگی آدمی است. متاسفانه برخی افراد خشم را هیجانی منفی تلقی كرده و بروز آن را مورد سرزنش قرار میدهند.
از زمان تولد خشم و عشق درون كودك وجود دارد. متاسفانه بسیاری از والدین بروز خشم را در فرزندان خود مورد سرزنش قرار داده و آن را امری ناپسند قلمداد میكنند.
سرزنش والدین را میتوان به وضوح از سالهای اولیه رشد كودك مشاهده كرد به عنوان مثال در چند سال اولیه رشد ممكن است به هر دلیلی عصبانی شده و عصبانیت خود را بروز دهد.
برای نگه داشتن اسباب بازیهایش و تقسیم نكردن آن با كودكان دیگر، كنار مادر ماندن، زمان بیشتری را در پارك گذراندن و یا هر دلیل دیگری ممكن است خشمگین شود.
در این دوران است كه وی بر اساس واكنش والدین خود مخصوصاً مادر میآموزد چگونه خشم خود را بروز داده و یا از ابراز آن اجتناب كند.
بسیاری از والدین به كودكان میآموزند خشم هیجانی منفی است كه باید از آن دوری كرده و ابرازش نكنند و هر بار كه كودك دچار این هیجان میشود وی را مورد بازخواست، تنبیه و یا سرزنش قرار میدهند.
همانطور كه ذكر شد رایج ترین تنبیه والدین سرزنش كودكان است به عنوان نمونه «دیدی عصبانی شدی مامان رو اذیت كردی» با عصبانیت ات روز همه رو خراب میكنی «پسر یا دختر خوب عصبانی نمیشه» این جملات و امثال آن بنا به سن كودك متغییر میباشد.
سرزنش والدین
با این جملات كودك متوجه میشود خشم او آسیب رسان است و تمام تلاش خود را میكند از ابراز این هیجان فطری جلوگیری كند كه طبیعتاً غیر ممكن میباشد.
آنچه بعد از سرزنش والدین اتفاق میافتد چیزی نیست به جز ایجاد احساس گناه در كودكان كه با رفتار خود موجب رنجش خاطر اطرافیان شده. احساس گناهی كه كودك توان هضم آن را نداشته و كودك برای اجتناب از این احساس گناه غیر قابل تحمل به دنبال روشهای متفاوتی میگردد، به مرور زمان این روند بذر اختلالات روانی و رفتاری را در كودكان میپاشد.
كودكانی كه در بهترین حالت نمیدانند در زمان بزرگسالی چگونه با خشم خود كنار بیایند؟ چگونه عصبانیت خود را ابراز كنند؟ و همیشه از این احساس درونیشان میهراسند كه مبادا عصبانی شوند و موجب آزار اطرافیانشان گردند.
كودكانی كه تبدیل به بزرگسالانی نا آرام میشوند.
پیشگیری از اختلالات روانی
بهترین روش برای پیشگیری از اختلالات روانی در كودكان واكنش مناسب والدین به عصبانیت و خشم كودك است هر چه رفتار والدین مناسبتر باشد كودك خشم كمتری را تجربه خواهد كرد و بالطبع آن احساس گناه كمتری خواهد داشت.
به عنوان مثال زمانی كه كودك از مادر عصبانی میشود كه چرا اسباب بازی مورد علاقهاش را تهیه نكرده و با مادر با خشونت برخورد میكند.
مادر باید به او بفهماند كه خشماش آسیبرسان نیست بهتر است كودك با احساس خشماش آشنا شود نه اینكه آن را سركوب كرده و نادیده بگیرد.
مادر در سه مرحله میتواند این كار را با یك جمله انجام دهد با لبخند بگوید: «وای وای وای چرا عصبانی شدی؟ از مامان ناراحتی ؟ بیا با مامان حرف بزن. ما با هم آشتی هستیم یا ما با هم دوست هستیم».
1- چرا عصبانی شدی:
توجه دادن كودك به علت و احساس خشم و عصبانیتش
2- از مامان ناراحتی:
توجه دادن كودك به احساس ناراحتی و ناكامی كه كودك دچارش شده است.
3- آشتی آشتی:
در این مرحله به كودك با این جمله مادر میفهماند كه خشم وی آسیب رسان نیست.
در واقع مادر كودك خود را با احساسات و هیجاناتش آشنا كرده و ذهن او را آرام میسازد دیگر كودك از خشم خود نمیهراسد و نگران نخواهد بود كه خشمش به دیگران آسیب میرساند و به دنبال آن هیچ سرزنش و احساس گناهی نخواهد داشت در واقع احساس گناه تبدیل به احساس همدلی در كودك میشود.
بدین طریق وی نیز یاد میگیرد همانطور كه مادر با وی همدلی كرده است در بزرگسالی با دیگران همدلی كرده و هیجانات آنان را درك نماید.
توان همدلی از این كودكان بزرگسالانی پخته و آگاه نسبت به عواطفشان میسازد.
آنچه كودكان نیاز دارند احساس عشق و محبت بیقید و شرط والدین است و رابطهای سالم با مادر مخصوصاً در سالهای اولیه رشد رابطه مادر تاثیر شگفتی بر آینده و شكلگیری ابعاد شخصیتی كودك خواهد داشت.
مادر میتواند با بیانی مناسب كودك را با تمامی احساساتش آشنا كرده و به وی بیاموزد چگونه این احساسات را ابراز كند.