به زبان کودک با آنها حرف بزنید
تقریبا هر پدر و مادری میخواهد بداند که در فکر کودکش چه میگذرد و کودکش چگونه میاندیشد و چگونه میتوان فکر کودک را تغییر داد. در واقع اگر والدین میتوانستند نحوه تفکر و تعقل کودک شان را حدس بزنند میتوانستند از بسیاری از مسائل خطرآفرین برای کودک جلوگیری کنند. با این همه دانش ما در باره ذهن کودک بسیا ر اندک است بطوری که آرنولدالگسل که در زمینه ذهن کودک تخصص دارد، میگوید ذهن کودک، نقشه وسیعی مخلوط از حقیقت و خطاست که هنوز هم کشف نشده است! در حال حاضر متخصصان کودک میدانند که کودک هر چه میبیند همان را باور میکند. او بر خصوصیت برجسته اشیاء تمرکز میکند و با دقتی حیرت انگیز آن را مشاهده مینماید. در واقع تفکر کودک بر مشاهده و احساس او استوار است اما این تفکر، برگشتپذیر نیست. مثلا ممکن است کودکی متوجه شود که از خواهر خود بزرگتر است؛ ولی عکس این موضوع را که، خواهرش از او کوچکتر است متوجه نمیشود. همچنین کودکان قادر به درک ثابت بودن اشیاء نیستند، درنتیجه اگر ترتیب چیدن چند چیز را تغییر دهیم، اصل بقای اعداد را درک نمیکنند. همچنین نمیتوانند تغییراتی را که در ابعاد اشیاء مثلا طول و عرض آنها صورت میگیرد، معین کنند. و نیز حجم، سطح و وزن (اعم از مایع و جامد) را کاملا درک نمیکنند. ضمنا کودکان دنیا را صرفا از دیدگاه خود میبینند، و برایشان بسیار مشکل است تصور کنند که وقایع و اشیاء از دید دیگران چگونه است. در واقع قدرت همذاتپنداری هنوز در کودکان شکل نگرفته است.
چگونه به کودکان تفکر بیاموزیم
شاید اولین سوالی که در این زمینه مطرح میشود این است که اصولا چرا ضرورت دارد به کودکان، تفکر (یعنی روش اندیشیدن را) یاد بدهیم؟
در جهان ما، که جهان ساختارهاست کیفیت زندگی و یادگیری ما به کیفیت اندیشیدن ما بستگی دارد. اگر بتوانیم اندیشیدن بهتر را به شیوهای منظم بیاموزیم در این صورت زندگی بهتر و با کیفیت بالاتر و نیز زندگی موفقتری را تجربه خواهیم کرد.
پرورش ذهن، بخشی از پرورشهای مورد نیاز ماست، و طبق این دیدگاه، آموزش تفکر عبارت است از آموختن تفکر انتقادی، خلاق و موثر به کودکان.
صاحبنظران معتقدند آموزش به کودکان باید توسعه دهنده اندیشههای کودکان و یا کاملکننده مهارتهای آنان باشد. یعنی بجای اینکه به کودکان بگوید به چه بیندیشند لازم است به آنان کمک کند تا روشهای خودشان را برای فهم معانی پیدا کنند اگر تفکر را به معنای شیوههای درک معانی توسط کودکان در نظر بگیریم در آن صورت پرورش مهارتهای تفکر به آنان کمک میکند تا از زندگی چیزهای زیادترییاد بگیرند و دستاوردهای مهمتری داشته باشند.
شاگردان نیز معلمانی را دوست دارند که آنان را به تفکر وادار میسازند. آنها درسهایی را ترجیح میدهند که در آنها تجزیه و تحلیل و دستکاری در اطلاعات انجام میشود یا بتوانند به واسطه آن درسها دانش و مهارتهای جدید را برای حل مسائل جدیدیا موقعیتهای تازه بکار گیرند.
زبان کودک
به نظر شما زبان کودک چه زبانی است؟
یعنی با کودکان به چه زبانی باید حرف زد و به گفتگو نشست؟
با کودکان به زبانهای گوناگون میتوان حرف زد: زبان قصه، زبان شعر و... اما بهترین و گویاترین زبانی که همه کودکان در سنین گوناگون و با بهرههای هوشی متفاوت میتوانند آن را درک کنند، زبان بازی است. بازی، جوهر زندگی و پنجرهای به دنیای کودک است. در بازی، کودکان استقلال دارند، نظر میدهند و مشکلات خویش را حل میکنند. بازی، موثرترین و پرمعناترین راه یادگیری کودکان است. هنگام بازی، کودک فکر میکند، برنامهریزی میکند، راههای تازهای مییابد، تجربه میکند، پرورش فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی مییابد و...
بازیهایی که در کلاس درس و محیط مدرسه و براساس برنامههای درسی و تحقق هدفهای آموزشی و پرورشی و به شکل هوشمندانه و برنامهریزی شده مورد توجه قرار گیرند، «بازی آموزشی» نامیده میشوند و میتوان از آنها در فرآیند یاددهی و یادگیری به شکل شایستهای استفاده کرد.
بازیهای آموزشی در تجزیه و تحلیل فکری و سازمان دادن کوششهای خود آگاهانه برای بهتر و کاملتر فکر کردن بسیار موثرند. همچنین علمای تربیت معتقدند: استفاده از تحرک به عنوان وسیلهای برای کمک به کودکان، در از میان بردن مشکلات یادگیری آنها تاثیر مثبت دارد.
جدیت در تدریس این نیست که ما در جایگاه معلم همیشه با دیواری خاص از دانشآموزان خود فاصله بگیریم یا دانشآموزان همیشه مثل انسانهایی بیروح، ساکت و آرام و بیتحرک، به حرفهای ما گوش بدهند. مگر نه این است که ما میخواهیم، فراگیرانمان رابه هدفهای آموزشی برسانیم و یادگیری صورت بگیرد، پس چرا از دنیای ذهنی آنها وارد نشویم؟
چرا خود دانشآموزان با دنیای بازی، اطلاعات خود را بهتر پردازش نکنند و به معنا و مفهوم درس پی نبرند؟ جدیدترین تحقیقات نشان میدهند، بازیهای آموزشی جدیت، اهتمام، تصمیمگیری، حل مسئله، همکاری و ابتکار در یادگیری کودکان را افزایش میدهند.
اما متاسفانه اکثر آموزگاران میترسند که بااستفاده از بازیهای آموزشی، در تدریس و کلاس درس، جایگاه خود را از دست بدهند و به شخصیت معلم خدشه وارد شود. در صورتی که اگر اول برای معلم و سپس برای دانش آموزان، جایگاه بازیهای آموزشی و هدفهای آن بیان شود، نه تنها مشکل برانگیز نیست، بلکه دانشآموزان هیچ مرز و فرقی میان این فعالیتها و دیگر فعالیتهای آموزشی قائل نخواهند شد. در واقع هم والدین و هم آموزگاران میتوانند بدون این که وجههشان مخدوش شود با روش بازی کردن به کودکان مطالب آموزشی زیادی را بیاموزند.
چند بازی تفکری برای کودک زیر 7 سال
نقشه بدن حیوانات جدا شده به کودک بدهید و همراه او سر هم کنید. یک بطری پلاستیکی خالی به او بدهید و از او سئوال کنید غیر از آب چه مایعات یا چیزهای دیگر میتوانیم داخل بطری بریزیم. حیوانات پلاستیکی، همراه یک عکس جنگل، تهیه کنید و از کودک بپرسید در کجای جنگل زندگی میکند.
بر خی از نتایج بدست آمده بازی تفکری در کودکان
در دنیای بازی میتوان شخصیت واقعی کودک را کشف نمود و او را شناخت و حتی به افکار او پی برد و با رویاهای او آشنا شد و به دنیای اسرارآمیز درون کودکان دست یافت.
چند توصیه به پدران و مادران
برای فرزند خود وقت بگذارید و هر روز حداقل نیم ساعت با او بازی کنید
با زبان کودک با او صحبت کنید. یعنی با زبان بازی
یاد بگیرید به جای فرزند خود فکر نکنید
به جای تنبیه و تشویقهای زیاد کودکان خود را در حین بازی و سرگرمی به تفکر وادارید
برای کودکان بازیهای فکری تهیه کنید و در بازی با آنان همراه شوید
سئوالهای مناسب از آنان بپرسید و با حوصله جواب را بخواهید
اگر کار خوبی انجام داد از او بپرسید فکر کند چگونه میتواند بهتر انجام دهد
کودکان خود را به محیط پیرامون و تغییرات آن حساس کنید این کار را با سوال کردن و جلب توجه کودک به محیط اطراف انجام بدهید
کودکان را به اثرگذاری مثبت در محیط پیرامون علاقمند کنید
کودکان خود را در مشاهده اطراف توانمند کنید
کودک را در هدفگذاری توانمند کنید
مسئولیتپذیری را با کودک تمرین کنید
توجه داشته باشید که چهار توصیه آخر نیز در حین بازی و با طرح سوالات مختلف که نظر کودک را به موضوع مورد نظر جلب میکنند میسر میشود.