لازم است یادآوری کنیم در چشم دو نوع رسپتور داریم؛ 1)رسپتور مخروطی برای دیدن طیف نورهای رنگی و در اصل تمام اجسام و اشیایی که در محیط ما وجود دارد 2) در حدود چندین برابر این نورونها، نورونهای استوانهای که در سرتاسر محیط شبکیه و حتی منطقه بینایی (فوآ) پراکنده است که برای دید تاریک روشن است، این سلولها که عمدهترین سلول بینایی است از نظر کمی و احتمالا کیفی فقط در تاریکی توانمند میشود نه در نورهای شدید شبانه.
دیر زمانی بود که سیستم روشنایی الکتریسیته در دسترس خواص بود و فقط در شهرهای بزرگ، در صورتی که مردم، در شبها با حداقل روشنایی، آن هم اکثراروشنایی به صورت روشنایی وسایل سنتی مثل چراغهای نفتی زندگی میکردند، در حدود 40-45 سال قبل در شهرستانها اگر برق بود، خیابانها و کوچههای آن شهرستان با چراغهای کم نور روشن میشد و در منزل هم حداقل نور برای رفع احتیاجات ضروری به کارگرفته میشد به مرور و با شتاب بالایی ولی به طور ناموزون و غیرعلمی از نور بهرهبرداری میشود.
برای به کارگیری سلولهای مخروطی در دنیای امروز امکانات وسیعی داریم تمام زیباییهای ظاهری شهری را با سلولهای مخروطی میبینیم ولی استوانهای فقط برای دیدن سیاه و سفید و تفکیک نوری شب و روز به کار گرفته میشود و در اصل برای افتراق اشیا در شب لازم است درحقیقت همان طوری که برای بکارگیری سلولهای مخروطی شرایط روشنایی روز نیاز است، باید از شب برای به کارگیری سلولهای استوانهای استفاده کنیم در شرایط تاریکی در حالی که حتی برای پیدا کردن یک جسم بزرگ و دم دست بلافاصله لامپ 500-1000 وات را روشن میکنیم غافل از این که استفاده نوری در شرایطی تاریک و دقت در تاریکی برای ما لازم و ضروری است.
میتوانیم از این دست برای سایر اعصاب دوازدهگانه مثال داشته باشیم
در یک بررسی تحقیقی یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد گفتاردرمانی- متوجه شد، کودکان مناطق جنوبی، نسبت به کودکان بالای شهر سطح شناسی بهتری از دهان دارند (به وسیله اندازهگیری oral streognosis، در سطح دهان و لبها به دست آمد) توجیه این یافته، ظاهرا این میباشد که بچههای پایین شهر برای رفع گرسنگی، هر تکه نان خشک و هر نوع موادغذایی خشک شده و سخت را استفاده میکنند.
اصل مسئله برای آنها سیرشدن شکمشان و برآورده شدن کالری مورد احتیاجشان میباشد؛ در حالی که بچههای بالای شهر، هم به علت کمی فرزند در خانواده و هم به دلیل رسیدگی بیش از حد مادر (چون فرصت و بودجه رسیدگی را در حداکثر مقدار دارند) معمولاً برای کودک از غذاهای نرم که به راحتی جویده و بلعیده میشود استفاده میکنند، در نتیجه برای فضای شناختی داخل دهانی این کودکان این امکان به وجود نمیآید که به وسیله خوردن موادغذایی سخت، سطح oral streognosis خود را ارتقا دهند.
از این نمونهها برای طبقات اجتماعی مختلف مثالهای فراوان وجود دارد، طبقه مرفه به دلیل نداشتن علم کافی از چگونگی استفاده از وسایل بازی برای کودکانشان به نحوی آسیب زننده برای تکامل فرزند خود از محیط استفاده میکنند و کودکان با سطح مادی و اجتماعی محروم تر به نحو دیگری در حال ایجاد روند اشکالات تکاملی میباشند، تقریبا همگی در شهرهای بزرگ به طور فزایندهای در خطر انحراف تکاملی قرار دارند.
زمانی تعادل عملکردی در مورد امکانات تکاملی برای کودکان به وجود میآید که ما به طور علمی و ساده، با بهرهگیری از سنن و فرهنگ قوی اجتماعی خود و با در دست داشتن دلایل نوروفیزیولوژیک تکاملی که هر روز خوشبختانه این امکانات علمی وسیع تر و گسترده تر میشود کمال استفاده را بکنیم.
ایجاد این امکانات چندان بودجه بالایی لازم ندارند، ولی احتیاج به یک برنامه ریزی منظم، عزم راسخ با تیم علمی و هدایت علمی نیاز دارد، با ایجاد چنین امکاناتی خواهیم توانست طوری برنامهریزی تکاملی را پایهریزی نماییم تا با کمک امکانات مثبت که در سطح شهرهای بزرگ و شهرستانها و حتی دهات وجود دارد، شرایط مثبت تکاملی به وجود آید.
به خصوص با کمک خانههای بهداشتی که در کوچکترین دهات به وجود آمده و یا طرحهای پزشک خانواده که در آینده خواهیم توانست سطوح مختلف آموزشی و بررسی تکاملی در مرحله اول برای کودکان سالم و در مرحله بعد برای کودکانی که مشکوک به نوعی اختلال Neurodevelopment میباشد را در شرایط مناسب کشوری، طراحی نماییم تا برای کودکان در معرض خطر، امکان افزایش تاثیر ضایعه مغزی به حداقل برسد علاوه برآن میتوانیم از چنین امکاناتی برای کودکان سالم بهره ببریم امکان ارتقای هوشی و تکاملی را به وجود آوریم.
البته انجام این اقدام اگر به صورت تیمی انجام گیرد خواهیم توانست زوایای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم.
برای خواندن بخش اول -تکامل کودکان در مسیر سلامتی- اینجا کلیک کنید.