Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
شنبه 1 اردیبهشت 1403 - 13:39

7
آذر
قایقِ برگی

قایقِ برگی

صبح یک برگ افتاد توی حوض. حوض فریاد زد: «من یک قایق برگی دارم.» من هم گفتم: «من یک قایق برگی دارم». قایق برگی مرا نگاه کرد و پرسید: «حالا مالِ کی هستم؟!» من قایق را فوت کردم.

داستانک: فريبرز لرستانی «آشنا»؛ تصويرساز: سحر حقگو

 

صبح یک برگ افتاد توی حوض.

حوض فریاد زد: «من یک قایق برگی دارم.»

من هم گفتم: «من یک قایق برگی دارم».

قایق برگی مرا نگاه کرد و پرسید: «حالا مالِ کی هستم؟!»

من قایق را فوت کردم.

قایق حرکت کرد.

من و حوض خوشحال شدیم و با هم گفتیم: «ما یک قایق برگی داریم».

 

برچسب ها: داستان کودک، سرگرمی کودکان، سرگرمی کودک، داستان کودکانه، داستان کوتاه کودک، سرگرمی کودکانه، داستان کوتاه کودکانه تعداد بازديد: 1047 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز